نفت در پساتحريم

متن سخنراني در نشست ؛ "نفت ايران، تحريم و پسا تحريم كه در روز 13 ارديبهشت 1395 در دانشگاه شهيد بهشتي برگزار شد

دعوت به اين نشست را با اكره پذيرفتم. اين مطلب را براي جسارت به دعوت‌كنندگان و قدرناشناسي از ايشان عرض نمي‌كنم، دوستان بسيار لطف داشته‌اند كه بنده را هم سطح اساتيدي چون دكتر سريع القلم و دكتر عسلي قرارداده‌اند كه خود را به هيچ وجه در اين سطح نمي‌دانم. اكراهم از اين جهت بود كه نمي‌دانستم چه بايد بگويم ضمن اين كه از تكرار مكررات تحت سرفصل‌ها و عناوين مختلف هم خوشم نمي‌آيد. به هر حال انسان وقتي چنين دعوتي را مي‌پذيرد بايد در موضوع صحبت كند. چندان متوجه اين مفهوم پساتحريم نمي‌شوم. چندي پيش در مصاحبه‌اي عرض كردم كه مگر جهان پسا تحريم مثلا جهان پس از مرگ است كه همه چيزش با اين جهان متفاوت باشد و ديگر نتوان با برنامه‌ها و استراتژي‌ها و ابزارهاي اين جهان در آن حركت كرد؟ اگر كشوري از برنامه بلند‌مدت در چارچوب استراتژي‌هاي مشخص كه براساس آينده‌نگري طراحي شده است و جهت توسعه‌اي دارد ، برخوردار است و نحوه تعديل و اصلاح و بازنگري نيزدر برنامه‌ها و استراتژي‌هايش تعبيه شده است، خوب حالا به دليل تحريم و به دليل خراب‌كاري‌هاي هشت ساله يك دولت اشتباهي، وقفه‌اي در برنامه‌هايش افتاده وتوقفي در مسيرش رخ داده و قدري انحراف در مسيرش بوجود آمده، حالا مي‌تواند به مسير برگردد و مسير را ادامه دهد پس پسا تحريم بازگشت به مسير توسعه است و ادامه آن است و مطلب خاصي تحت اين سرفصل وجود ندارد كما اين كه هر وقفه و انحراف ديگري نيز مي‌توانست وجود داشته باشد. اگر هم كشوري الگو و استراتژي‌هاي روشني ندارد و مسير توسعه خود را نيافته است كه به هر حال گرفتار است، چه پيشا تحريم و چه پسا تحريم و حالا قدري گرفتارتر شده است. در ژاپن چند سال پيش سونامي عظيم غير قابل پيش‌بيني آمد كه خسارات بسيار عظيمي را وارد كرد و هزينه‌هاي عظيمي را تحميل كرد من واقعا نمي‌دانم كه واقعا در آنجا مباحثي مثل ژاپن پس از سونامي مطرح شد و آيا همه چيز دگرگون شد يا اصولا كشوري كه در مسير توسعه حركت مي‌كند بايد بتواند بر چنين وقفه‌ها و مشكلاتي فائق شود و تصحيحاتي را در بعضي اهداف و بخش ها انجام دهد و اگر هم دچار سرگشتگي در تشخيص جايگاه خود در جهان و تشخيص مسير توسعه خود است كه كلاهش پس معركه است چه پيشاتحريم و پيشا سونامي و چه پسا تحريم.

البته ممكن است كسي ادعا كند كه ما قبلا  مسير روشني داشته‌ايم اما تحريم‌ها‌ چنان تحولي در زمين  زمان و كون و مكان ايجاد كرده است كه پس از آن وارد جهان جديدي شده‌ايم وحالا دوباره بايد بنشينيم و استراتژي‌هاي جديدي تعريف كنيم و طرحي نو دراندازيم كه در اين صورت بايد ادعاي خود را ثابت كند. ما در چه مسير روشني در حال حركت بوديم؟ تحريم‌ها چگونه همه چيز را دگرگون كرده است؟ و اصولا اگر در مسير توسعه با برنامه‌هاي روشن در حال حركت بوديم چگونه شد كه در ورطه يك دولت مخرب و در ورطه چنين تحريم‌هائي افتاديم؟

به نظر من اقتصاد كشور و بخش نفت و انرژي كشور با چالش‌هاي اساسي دست به گريبان است از قبل از تحريم برقرار بوده است و در پساتحريم‌ هم چندان تفاوتي نكرده است. در كلان اقتصاد، پديده نفرين منابع كه اقتصاد و فرهنگ و حتي سياست كشور ما حداقل از سال 1352 گرفتار آن شده است و تبعات آن فهرست طولاني‌اي دارد، پديده تئوريزه شده وشناخته شده‌ايست كه حتي كشور توسعه يافته‌اي مانند نروژ پس از نفتي شدن در دهه 1970 ، پشتش از آن مي‌لرزد ما چه برنامه‌ جدي‌ اساسي‌اي براي رها شدن از آن داشته‌ايم، تنها مكانيزم ذخيره ارزي را بصورت سطحي كپي كرديم كه متاسفانه معكوس عمل كرد. در پسا تحريم قرار است اين پديده با استفاده از تجربيات گذشته كنترل شود و يا با صادرات بيشتر نفت و با  سرمايه‌گزاري راحت‌تر بر روي توسعه ميادين نفتي، تشديد شود.

خدا رحمت كند استاد برجسته و ارزشمند فقيد مرحوم دكتر حسين عظيمي را که روحش شاد باشد، در زماني كه آن مرحوم مسئوليت "موسسه آموزش و پژوهش مديريت و برنامه‌ريزي" را  بر عهده داشت  همايشي تحت عنوان " چالش‌ها و چشم اندازهاي توسعه ايران " را در اسفندماه 1381 برگزار نمود، بنده مقاله‌اي را تحت عنوان "چالش‌هاي اصلي بخش انرژي با تاكيد بر زيربخش نفت" براي همايش مذكور تهيه و در آن همايش ارائه نمودم. اينك 14 سال از آن مقاله مي‌گذرد و اغلب قريب به اتفاق آن چالش‌ها به قوت خود باقي است ربطي هم به پيش و پس تحريم ندارد. مگر چند بار بايد اينها را تحت عناوين مختلف تكرار كرد كه گفته‌اند: در خانه اگر كَس است يك حرف بس است اگر هم كَسي نيست كه عبس است. در اين چهارده سال هيچكس هم به بنده حقير نگفته است كه بي‌ربط گفته‌اي كه بنده بروم و تجديد نظر كنم.

امروز مسائل مهمتري از پسا تحريم داريم كه به آن توجهي نداريم . مثلا جهان پس از اقتصادي شدن نفت و گاز متعارف و پس از تحولات فني-اقتصادي مهمي كه ديگر حامل‌هاي انرژي اتفاق افتاده است به نظر من از هر جهت مهم‌تر از پساتحريم است و چند سالي است كه شاهد آثار ژئوپلتيك آن هم هستيم . مزيتي كه ممكن بود حاشيه ايمني اقتصادي و سياسي/نظامي نسبي براي ما ايجاد كرده باشد به سرعت در حال از دست رفتن است.

ممكن است بعضي به مساله پسا تحريم از منظر نحوه تعامل با دنيا نگاه كنند. از نظر نحوه تعامل اقتصادي با جهان نيز شاهد دو ديدگاه كاملا حدي متعارض هستيم كه هركدام از يك سر پشت بام در حال سقوط هستند گوئي بنا نيست ما بتوانيم در هيچ مساله‌اي وسط پشت‌بام بايستيم. يك ديدگاه اين است كه ما براي توسعه صنعت نفتمان هيچ نيازي به خارج نداريم و همه كارهاي مربوط به توسعه صنعت نفت را خودمان مي‌توانيم انجام دهيم و اگر مشكلي با تحريم داشتيم اين بود كه پول‌هايمان را نمي‌گذاشتند جا بجا بشود كه چيزي بخريم و بفروشيم يا به اندازه كافي نفت بفروشيم. ديدگاه مقابل اين است كه ما هيچ چيز نمي‌دانيم و نمي‌توانيم و حداقل بايد بخش بالادستي و توسعه ميادينمان را كامل به دست شركت‌هاي خارجي بدهيم البته اين دوستان با اين پارادوكس مواجه هستند كه چرا مهمترين و كليدي‌ترين بخش كار را كه مديريت كلان همه اين‌هاست به خارجي نمي‌دهيم.  دوستاني داريم كه يك روز قراردادهاي بيع‌متقابل را نسخه بي‌بديل توسعه ميادين نفتي ميدانستند و از نقد آن برافروخته مي‌شدند و بدون تدوين برنامه‌ جامع توسعه ميادين نفتي، عملا انتخاب اولويت‌ها را به عهده شركت‌هاي خارجي گذاشتند و همان‌ها امروز منتقد بيع‌متقابل شده‌اند و با همان روش و منش گذشته IPC را نسخه بي‌بديل مي‌دانند.

ديدگاهي داريم كه خير كشور را در ستيز با نظام بين‌المللي مي‌داند و در مقابل دوستاني داريم كه در عمل قائل به وجود يك نظام تقسيم‌ كار بين‌المللي هستند و تعامل مثبت با جهان را در تسليم شدن به آن نظام تقسيم كار جهاني مي‌دانند در آن نظام تقسيم كار وظيفه ايران توليد مواد خام اوليه است و اگر به سراغ  يك مرحله فراوري و مثلا توسعه پتروشيمي هم مي‌رود بايد مواد پايه با هزينه اجتماعي و هزينه زيست‌محيطي بالا و ارزش افزوده كم توليد و صادر كند و محصولات نهائي با ارزش افزوده بالا وارد كند. اين دوستان تلاش هم نمي‌كنند كه تجربه كنند كه آيا مي‌توان تعامل با جهان را در راستاي اولويت‌هاي ملي و توسعه‌اي جهت داد يا نه؟ مثلا اگر ثابت شود كه بهينه‌سازي و ارتقاء كارائي انرژي و آزاد كردن انرژي از اين طريق نسبت به توسعه ظرفيت‌هاي جديد توليد انرژي اولويت دارد تلاشي نمي‌شود كه ببينيم آيا همكاري با شركت‌هاي خارجي و جذب سرمايه خارجي را مي‌شود در اين مسير هدايت كرد و يا تنها راه جلوگيري از بازگشت تحريم‌ها و Snap Back  اين است ميادين‌مان را بدست شركت‌هاي نفتي بين‌المللي بسپاريم و براي آن‌ها منافع ايجاد كنيم؟‌ دربسياري از كشورهاي حتي ضعيف‌تر از ما برنامه همكاري با شركت‌هاي بين‌المللي نفتي را طوري طراحي كرده‌اند كه علاوه‌بر ِصرف توسعه يك ميدان نفتي يا گازي، منجر به توسعه ظرفيت‌هاي پيمانكاري و ساخت داخلشان هم بشود.

تخصص بنده نيست و اساتيد روابط بين‌الملل بايد تبيين كنند كه ساز و كارهاي نظام امروز جهاني چگونه است و چگونه تعاملي را با جهان مي‌توان سامان داد كه در جهت توسعه ملي و ارتقاء ظرفيت‌هاي ملي و حل چالش‌هاي اساسي اقتصادي باشد، نه اين كه هر روز از يك سر بام سقوط كنيم.

در هر حال من فكر مي‌كنم كه مسائل ما فرا تر از تحريم است.