افزایش ناگهانی قیمت بنزین بر خلاف قانون است

افزایش ناگهانی قیمت بنزین بر خلاف قانون است
سید غلامحسین حسن‌تاش، کارشناس انرژی در گفت و گو با «ابتکار» راجع به موافقت مجلس با بنزین 1200 تومانی گفت: بعید می‌دانم که این تصمیمات بر مبنای کارشناسی باشد. با توجه به تحولات چند روز اخیر فکر می‌کنم که دولت از نظر قبلی خود منصرف شده و تصمیم گرفته که قدری به قانون برگردد. چون قانون برنامه ششم تکلیف می‌کند که تعدیل قیمت حامل‌های انرژی باید تدریجی باشد و رقم قبلی یعنی 1500 یا 1600 تومانی که مطرح شده بود، نوعی شوک به اقتصاد بود و با معنای تدریج سازگار نبود و به نظر من عملا خلاف قانون بود که طبعا آثار منفی این تصمیم جدید بر اقتصاد نیز کمتر خواهد بود. در هر حال آنچه که مسلم است افزایش قیمت حامل‌های انرژی قدری نرخ رشد را کم می‌کند و تورم را بیشتر می‌کند، اما این که در این قیمت این تاثیرها چه میزان است، بررسی و مدل و محاسبات می خواهد. به هرحال بنده خوشحال تر هستم چون آن شوک را برای اقتصاد خیلی خطرناک می‌دانستم. 
این کارشناس انرژی همچنین در خصوص تاثیرات قیمت پیشنهادی جدید در رشد صنایع وابسته به نفت گفت: مشکل اول صنعت نفت، پول نیست بلکه مشکل سوء مدیریت است که موجب اتلاف منابع است. به عنوان مثال می توانیم مشاهده کنیم که چقدر برای LNG در صنعت نفت هزینه شده و وضع LNG چیست؟ چقدر برای پروژه بی‌مطالعه‌ای بنام سیراف هزینه شده و الان در چه مرحله ایست؟ چند میلیارد دلار در این چند سال صرف واردات بنزین شده، اما کمکی به پالایشگاه ستاره خلیج‌فارس نشده که مشکل واردات بنزین را حل کند. به نظر من تا این سوء تدبیر و ضعف برنامه ریزی در صنعت نفت وجود دارد رشدی اتفاق نخواهد افتاد. 
ضمنا اگر شما نگران رشد اقتصادی و نگران صنایع هستید، باید به قیمت دیگر حامل‌های انرژی هم توجه داشته باشید. درست است قیمت بنزین برای عامه مردم حساس است، اما قیمت حامل‌های دیگر مثل گاز و گازوئیل ارتباط بیشتری با تولید دارد. مثلا کشاورزان مولد، تنشان از افزایش قیمت گازوئیل می‌لرزد.

 

موانع جذب سرمایه خارجی چیست؟ فساد چه نقشی دارد؟ (نمونه دوم)

موانع جذب سرمایه خارجی چیست؟ فساد چه نقشی دارد؟ (نمونه دوم)

در بین سالهای  1382تا 1387 (دقیقش را به خاطر ندارم) در حالی که وزارت نفت به غلط یا درست در تلاش توسعه LNG بود (رجوع کنید به "سنجش پروژه‌های مایع سازی گازطبیعی" )، یک شرکت نیروگاهی اسپانیائی برای مذاکره برای خرید LNG به ایران آمد. این شرکت بزرگ نیروگاهی و انتقال برق اسپانیا تعدادی از نیروگاه های انگلستان را نیز خریده بود و ابعاد بزرگی پیدا کرده بود و به همین دلیل در آن مقطع از دولت اسپانیا اجاره گرفته بود که به لحاظ تقاضای زیادی که برای گاز داشت مستقیما وارد تجارت گاز برای تامین گاز نیروگاههای خود بشود. این شرکت آمادگی اولیه داشت که در همه بخش های تولید و انتقال LNG در ایران سرمایه گزاری کند. بعد از مذاکرات و توافقات اولیه با طرف ایرانی توافق شده بود که طبق عرف و روال معمول قرارداد محرمانگی بین دو طرف امضاء شود. از آنجا که قرارداد محرمانگی هیچ  تعهدی غیر از حفظ محرمانهگی اطلاعات رد و بدل شده در مذاکرات را برای طرفین ایجاد نمیکند  طرف اسپانیائی متحیر بود که چرا با گذشت هفتهها طرف ایرانی این قرارداد را امضاء نمیکند و در این فاصله یک شرکت بینام و نشان از یک آدرس در یکی  از شهرستانها به طرف اسپانیائی نامهای نوشته بود به این مضمون که: ما مطلع شدهایم که شما میخواهید با ایران کار کنید و ما میتوانیم مشاور شما باشیم و درخواست مذاکره کرده بود و همین باعث شده بود که شرکت اسپانیائی خداحافظی کند و برود. نگارنده بعدها از طریق یک دوست که با مدیریت بالای شرکت اسپانیائی رفاقت دوره دانشجوئی داشت از این موضوع مطلع شدم. مدیر اسپانیائی گفته بود که از آن برخورد و از آن نامه فهمیدیم که چه خبر است و عطایش را به لقایش بخشیدیم.

این در دورانی بود که سطح تحریمها خیلی پائینتر بود و شرکتها میآمدند. و در ایران فساد بسیار کمتر و محدودتر از امروز بود و در جهان هم سیستم‌های کنترلی برای جلوگیری از پولشوئی و فساد بسیار محدودتر بود.

آیا با فسادی که وجود دارد شرکت‌های معتبری که حفظ اعتبار و برندشان برایشان مهم است و میدانند در محیط رقابتی بین‌المللی اگر با فساد کار بگیرند احتمال افشا شدن و از بین رفتن اعتبارشان زیاد است، خواهند آمد؟ آیا میتوان همه چیز را به حساب تحریم گذاشت؟

برای تحقق سرمایهگزاری خارجی هم باید جلوی فساد اقتصادی را گرفت

 

موانع جذب سرمایه خارجی چیست؟ فساد چه نقشی دارد؟ (نمونه اول)

 

زمینه‌سازی برای تضعیف بیشتر پول ملی

 

قرم قرم نئوکلاسیک‌های وطنی برای تضعیف بیشتر ارزش پول ملی آغاز شده است. روزنامه وابسته به این تفکر می‌نویسد که قیمت دلار خیلی پائین است و بهانه و مستمسک برای توصیه به کاهش ارزش پول ملی هم مثل همیشه حمایت از تولید داخلی و صادرات است.

بانک جهانی رقم GDP (تولید ناخالص داخلی) ایران در سال 2016 را بر اساس برابری قدرت خرید 1605 میلیارد دلار و براساس محاسبه معمولی حدود 420 میلیارد دلار اعلام کرده است، معنایش این است که نرخ ارز براساس برابری قدرت خرید باید کمتر از 1000 تومان باشد یعنی قدرت خرید 1000 تومان در ایران حدودا برابر با قدرت خرید 1 دلار در امریکا است. به عبارت دیگر اگر همان محاسبه GDP به روش معمولی که به ریال حساب می‌شود و نهایتا تقسیم بر نرخ رسمی تبدیل ریال به دلار می‌شود را بجای نرخ رسمی تقسیم بر عددی کمتر از 1000 بشود، نزدیک به همان عدد 1605 میلیارد دلار بدست می‌آید.

من نمی‌گویم که نرخ ارز باید بر این اساس تنظیم شود اما این هم یک نگاه است و با این نگاه دلار خیلی گران است، اما تفکر اقتصاد نئوکلاسیک که اقتصاد کشور را به ورطه ابرچالش‌ها کشانده است دائما بدنبال کاهش ارزش پول ملی است و هیچ توجهی به آثار تورمی آن و قدرت خرید مردم و بسیاری مسائل دیگر ندارد و بهانه‌اش هم قدرت رقابت تولید داخلی است. چرا می‌گویم بهانه، چون تولید داخلی ده‌ها مشکل دارد که این تفکر هیچ توجهی به آن ندارد.

تضعیف مکرر پول ملی، کشور را در چرخه مصیبتی انداخته‌است  که در مصاحبه‌ای  در مورد افزایش قیمت حامل‌های انرژی آن را توضیح داده‌ام  و اینجا تکرار می‌کنم : "تفکری که بیش از نیم قرن است بر اقتصاد کشور حاکم شده است اقتصاد کشور را در دور باطلی قرار داده است که اگر در کادر آن دور باطل صحبت کنیم شاید افزایش قیمت اجتناب ناپذیر باشد. آن دور یا چرخه این است که ما  پول ملی را تضغیف می‌کنیم و با گران شدن دلار قیمت ریالی حامل‌های انرژی (و البته قیمت خیلی کالاهای دیگر) باز با  ارزش ریالی قیمت فوب خلیج فارس آن (در نرخ جدید دلار)، فاصله پیدا می‌کند و بعد دوباره قیمت حامل‌های انرژی و بعضی کالاهای دیگر را افزایش می‌دهیم (که با فوب خلیج‌فارس تطبیق بدهیم) و باز در اثر این افزایش و آثار مستقیم و غیرمستقیم آن، گرفتار افزایش سطح عمومی قیمت‌ها یا همان  تورم می‌شویم بعد دوباره بعد از مدتی می‌گوییم دلار در سطح جدید قیمت‌ها ارزان شده است و دوباره دلار را گران می‌کنیم یعنی دوباره پول ملی را تضغیف می‌کنیم و دوباره همان چرخه از نو آغاز می‌شود. در این چرخه پارامترهای مهم و اصلی اقتصادمان ‌دائما نوسان پیدا می‌کند و موجب بی‌ثباتی اقتصاد می‌شود و بی‌ثبانی اقتصادی بزرگترین آفت سرمایه‌گذاری و رشد اقتصادی و اشتغال است".  نکته‌ای که اینجا باید اضافه کنم این است که هر چند مدت یک بار هم در دولت‌های مختلف، با بالارفتن نرخ دلار ارزهائی که قبلا به بانک مرکزی فروخته‌اند را با نرخ جدید تعدیل می‌کنند و از بانک مرکزی مابه التفاونش را می‌گیرند که به معنای انتشار پول پر قدرت و افزایش نقدینگی است و محصولش تورم بیشتر است و باز مطرح می‌شود که نرخ ارز باید به اندازه مابه‌التفاوت تورم داخلی و تورم خارجی تعدیل شود و باز هم همان دور باطل و چرخه مخرب.

بنابراین تولید ملی در چرخه مخرب بی‌ثباتی اقتصادی بیشترین صدمه را دیده است و پیکرش دائما نحیف‌تر شده است. خوب است این دوستان محترم که دستشان هم خیلی باز است، گزارشی تهیه و ارائه دهند که در دوران‌هائی مثل 91 تا 93 که دلار جهش قابل توجه داشته است تولید ملی و صادرات چه جهشی داشته است.

در نمودار زیر که براساس آمارهای بانک مرکزی ترسیم نموده‌ام قیمت دلار و ارزش صادرات غیرنفتی منعکس است و اگر ساده‌اندیشانه نگاه بیندازیم می‌توان نتیجه‌گیری نمود که اتفاقا این دو پارامتر خلاف جهت یک دیگر عمل می‌کنند و می‌توان نتیجه‌گیری نمود که یک دوره طولانی ثبات نرخ ارز، موجب اوج‌گیری صادرات غیرنفتی شده است.  

 

 

 در نمودار دیگر که در زیر ترسیم شده است نرخ ارز و میزان سرمایه‌گزاری انجام شده جهت واحدهای جدیدصنعتی منعکس است که در اینجا نیز اگر بخواهیم ساده‌اندیشانه برخورد کنیم ملاحظه می‌کنیم که سرمایه‌گزاری جدید تولیدی که موجب افزایش تولید می‌گردد نیز با قیمت دلار رابطه معکوس دارد و باز در دوران‌های ثبات نرخ ارز سرمایه‌گزاری بیشتری انجام شده است.

 مسلم است که عده‌ای از افزایش نرخ ارز سود می‌برند و خصوصا در شرایطی که دیگر بازارها و از جمله املاک و مستغلات رونق ندارد و نرخ سپرده‌های بانکی هم کاهش یافته است ممکن است پول‌هائی تبدیل به دلار شده باشد و افزایش نرخ دلار رانت جدید بزرگی را برای عده‌ای بوجود بیاورد و مسلم است که برخی از تولیدکنندگان و صادر کنندگان نیز از بالا رفتن نرخ ارز سود می‌کنند و می‌توانند بهره‌وری پائین خود را جبران کنند اما این که قضاوت کلی کنیم که رونق تولید و توان رقابت تولیدکنندگان در فضای بین‌المللی مستلزم افزایش قیمت ارز است نیازمند مطالعات جامعی است که اگر ارائه نشود شبهاتی را در مورد نیات آنان پدید می‌آورد. به راستی تولید ملی از بی‌ثباتی نهادینه شده بیشتر لطمه خورده است یا نرخ ارز پائین؟ به راستی نرخ ارز پائین است یا رانت‌جویان آن را پائین جلوه می‌دهند؟ آیا این ادعاها میراث سیاست‌های شکست خورده تعدیل ساختاری نیست؟آیا نظر همه تولیدکنندگان گرفته شده است یا این نظر نمایندگان خود خوانده آنهاست؟ این ها سوالاتی است که باید پاسخ داده شود. تجربه نشان داده است که اقتصاد بی‌ثبات و پرنوسان بهشت سفته بازان و رانت‌خواران است و کارآفرینان و سرمایه‌گزارانی که بدنبال تولید واقعی هستند همیشه از نوسانات در قیمت‌های کلیدی اقتصاد شکوه دارند.چنانچه اشاره شد این نتیجه‌گیری‌ها قدری ساده‌اندیشانه است چراکه خصوصا در اقتصادی که دولت بزرگترین بنگاه‌دار است ولی بسیاری از سرمایه‌گزاری‌های بنگاه‌های دولتی بر مبنای عقلانیت دقیق اقتصادی و مطالعات دقیق هزینه و فایده نیست و در شرایطی که عوامل متعددی بر روی فعالیت‌های تولیدی تاثیر می‌گذارد، ساختار اقتصاد کشور ضد تولید است و فضای کسب و کار نامطلوب است، نمی‌توان به سادگی چنین نتیجه‌گیری‌هائی را انجام داد. ضمن این که در دوره‌هائی ممکن است ثبات نرخ ارز به دلیل فراوانی دلارهای نفتی بوده باشد و فراوانی این دلارها موجب افزایش نسبی در سرمایه‌گزاری دولتی و خصولتی شده باشد. اما غرض این است که کسانی که رونق تولید و صادرات را صرفا مستلزم افزایش نرخ ارز می‌دانند، توجه کنند که تنها با تکرار نمی‌توان چیزی را جا انداخت و نیز بدانند که اگر صرفا قائل به تحلیل‌های عددی هستند، اعداد و ارقام نیز چیز دیگری می‌گویند. معلوم نیست که این اعدادی که به عنوان نرخ واقعی ارز ارائه می‌کنند را از کدام مطالعات و محاسبات استخراج فرموده‌اند.