توسعه اقتصادی عربستان با نگاه قبیله ای ممکن نیست/ درگیری عربستان و ایران به نفع آمریکا تمام می شود

کد خبر: ۵۴۶۲۱۶
 
تاریخ انتشار: ۲۰:۱۶ - ۰۹ تیر ۱۳۹۶ - 30 June 2017
برنامه «چشم انداز اقتصادی 2030 عربستان سعودی" در گفت و گو با غلامحسین حسن تاش
جامعه عربستان به هیچ وجه آمادگی پذیرش گذار به اقتصاد غیرنفتی را ندارد.
عصر ایران؛ یوسف ناصری- در فروردین سال 1395(2016) کابینه دولت سعودی چشم انداز اقتصادی 2030 را به تصویب رساند و محمد بن سلمان جانشین ولیعهد وقت عربستان سعودی، مسئول اجرا و تحقق این برنامه بلند مدت شد.
از آنجا که در روزهای اخیر سلمان بن عبدالعزیز پادشاه فعلی حکومت سعودی، برادر زاده اش یعنی محمد بن نایف بن عبدالعزیز را از ولیعهدی برکنار و محمد فرزند کوچکتر خود را به عنوان ولیعهد منصوب کرد و با توجه به کهولت سن سلمان بی عبدالعزیز، احتمال سلطنت این ولیعهد وجود دارد، بر این اساس کند و کاو دیدگاه های ولیعهد بانفوذ عربستان، می تواند شناخت بهتری از آینده عربستان سعودی به دست بدهد.

کشور سعودی از سال 1970 به بعد چندین برنامه پنج ساله توسعه را به اجرا درآورده و اولین برنامه پنج سال در سال های 1970 تا 1974 اجرایی شده است از جمله برنامه هشتم توسعه در سال های 2004 تا 2008 به اجرا درآمده است.
از سال 2002 میلادی، موضوع داشتن یک برنامه بلند مدت و استراتژیک مطرح شده و چشم انداز 2025 عربستان سعودی شکل گرفته است. قصد بر این بوده که تولید سرانه ناخالص داخلی عربستان از حدود 43 هزار ریال سعودی در سال 2005 به 98 هزار در سال 2025 برسد. 

توسعه اقتصادی عربستان با نگاه قبیله ای ممکن نیست/درگیری عربستان و ایران به نفع آمریکا تمام می شودبا به سلطنت رسیدن ملک سلمان و قدرت یافتن فرزندش-محمد بن سلمان- برنامه چشم انداز 2030 به تصویب دولت آن کشور رسید تا اقتصاد این کشور از وابستگی به نفت خلاص شود.

عصر ایران بر آن بود که با گفت و گو با سیدغلامحسن حسن تاش، یک تحلیل موشکافانه از وضعیت فعلی اقتصاد عربستان و هدف مقامات آن کشور برای ایجاد یک اقتصاد غیر نفتی، ارائه شود. 
البته این تحلیلگر ایرانی انرژی و نفت، صرفا با مصاحبه مکتوب موافقت کرد و مصاحبه شفاهی را که می توانست جذاب تر و چالشی باشد نپذیرفت. او اینگونه گفت که قبلا با کسانی دیگر مصاحبه انجام داده و مصاحبه ها به نحو مناسبی منتشرنشده و بنابراین از آن زمان به بعد ترجیح می دهد به صورت غیر شفاهی نظراتش را بیان کند.

حسن تاش در سال 1363 تا 1364 کارمند نخست وزیری بوده، در سال 1367 لیسانس اقتصاد و در سال 1372 فوق لیسانس مدیریت دولتی و در سال 74 فوق لیسانس اقتصاد انرژی گرفته است. 
او در سال های 69 تا 74 مشاور وزیر نفت در امور اقتصادی بوده و در سال های 76 تا 81 رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی بوده است. حسن تاش هم اینک مشاور حوزه های نفت و گاز رئیس موسسه مطالعات بین المللی انرژی است.

گفت و گوی عصر ایران با این کارشناس برجسته انرژی و نفت در خصوص اقدامات و برنامه های حکومت سعودی را می خوانید.
***

*واقعیت این است که مقامات دولت عربستان سعودی بعد از سقوط قیمت نفت، چشم انداز 2030 را برای خودشان تعریف کرده و به اجرا درآورده اند. به نظر شما اقتصاد و بودجه دولتی متکی به درآمدهای نفتی آن کشور تا پیش از تصویب چشم انداز 2030 چگونه بوده است؟

-شما در این سوال فرض گرفته اید سند چشم انداز 2030 عربستان اجرا شده و اقتصاد این کشور متحول شده. در صورتی که چنین چیزی نیست. سند مذکور بیش تر، یک آمال و آرزو است که با اجرایی شدن فاصله بسیار زیادی دارد . 

توسعه اقتصادی عربستان با نگاه قبیله ای ممکن نیست/درگیری عربستان و ایران به نفع آمریکا تمام می شود
در اقتصادهای وابسته به نفت، خروج از این وابستگی کار یک روز و دو روز نیست و برنامه بلند مدت می خواهد . هنوز در عربستان گام مشخصی به سمت اجرای این سند برداشته نشده و برنامه های اجرایی آن نیز تدوین نشده است . 
عمده در آمد صادراتی و بیش از 45 درصد تولید ناخالص ملی عربستان، کماکان از نفت تامین می شود.

*محمد بن سلمان در زمانی که جانشین ولیعهد بود گفته بود ما چشم انداز 2030 را با این فرض که قیمت هر بشکه نفت 30 دلار باشد اجرا می کنیم و اگر به زیر 30 دلار هم برود دچار مشکل نمی شویم. 
بعد از این که قیمت نفت از زیر 30 دلار به سمت افزایش برگشت و الان که مدت زیادی است قیمت نفت بالاتر از 30 دلار بالاتر مانده است، آیا مقامات عربستان در اجرای طرح چشم انداز جدیت دارند و همچنان می خواهند اقتصاد وابسته به نفت نداشته باشند؟

-من این اظهارات محمد بن سلمان را ندیده ام  و قیمت نفت هم از زمان روی کارآمدن بن سلمان و پدرش یعنی از چندین سال قبل از مرگ امیرعبدالله تنها مدت کوتاهی در سال 2016 کمتر از 30 دلار بوده  است. 

من فکر می کنم مساله تدوین سند چشم انداز 2030 در عربستان خیلی فراتر از قیمت مقطعی نفت است . در زمان تدوین این سند مساله اقتصادی شدن نفت شِیل در آمریکا و حرکت ایالات متحده به سمت قطع وابستگی به نفت عربستان و خاورمیانه، عربستان را نگران کرده بود که هم امنیت و هم اقتصادش به سوی خطر می رود.

واقعیت این است که امنیت عربستان نیز مرهون موقعیتش در بازار جهانی نفت و وابستگی ایالات متحده به این نفت بوده است. به هر حال عربستان فهمیده است که در دراز مدت دیگر نمی تواند روی نفت به عنوان عامل امنیت و عامل تامین اقتصادش حساب کند. 
 
توسعه اقتصادی عربستان با نگاه قبیله ای ممکن نیست/درگیری عربستان و ایران به نفع آمریکا تمام می شود
به نظر می رسد با روی کار آمدن آقای ترامپ و خصوصا پس از سفر ترامپ به عربستان و قراردادهایی که منعقد شد سعودی ها دوباره این نگرانی ها را فراموش کرده اند. برخی از قراردادهایی که بسته اند عملا با محتوای آن سند تعارض دارد. اجرایی شدن آن سند در چارچوب حکومت فعلی عربستان بسیار دور از ذهن به نظر می رسد. 
 
*در سال 2016 عربستان در مجموع 140 میلیارد دلار صادرات داشته است و فقط 44 میلیارد دلار آن صادرات غیر نفتی بوده است. قاعدتا بخشی از صادرات غیر نفتی عربستان مربوط به پتروشیمی است. آیا شناخت خاصی از بخش های غیر نفتی و محصولات صادراتی غیر نفتی آن کشور دارید که دقیقا بدانیم تاکید بر صادرات غیر نفتی واقع بینانه است یا بلندپروازانه؟

-حدود 76 درصد صادرات عربستان را نفت و مواد نفتی و حدود 15 در صد صادرات را  محصولات شیمیایی و پتروشیمی تشکیل می دهد که آن هم وابسته به نفت است. جمع اینها می شود 91 درصد.

بنابراین صادرات غیر نفتی عربستان بسیار محدود است و تنها موارد نسبتا قابل توجه آن حدود 2 درصد فلزات و حدود 2.2 درصد صدور خدمات حمل و نقل است. عربستان با تغییر سبد صادراتی خود به سمت غلبه صادرات کاملا غیر نفتی فاصله شگرفی دارد.

*تولید نفت عربستان 10 میلیون بشکه در روز است و حدود 7 میلیون بشکه صادر می کند. برخی بر این باورند که چاه های نفت عربستان در نیمه دوم عمر خود قرار دارند. آیا واقعا عربستان همچنین می تواند بر درآمدهای نفتی تکیه جدی باشد یا این طور نیست و مقامات دولتی آن کشور متوجه زنگ خطر شده اند و چشم انداز 2030 یک علامت در این زمینه است؟

-اولین بار فردی به نام «متئو سیمسون» در کتابی تحت عنوان «غروب نفت در صحرا» و با عنوان فرعی «شوک نفتی سعودی و اقتصاد جهانی» که به فارسی هم ترجمه شده است. در سال 2005 با استناد به ده ها مقاله علمی در مورد میادین نفتی عربستان، این مساله را استدلال کرد که میادین عمده نفتی عربستان رو به افول است. 

تا قبل از انتشار این کتاب در چشم اندازهای جهانی نفت، دستیابی به تولید حتی بیش از 20 میلیون بشکه در روز را هم برای عربستان پیش بینی می کردند ولی بعد از آن کسی بیشتر از 11 تا 12 میلیون بشکه در روز در مورد ظرفیت نهایی تولید این کشور صحبت نمی کند. 

به نظر می رسد عربستان به سقف توان تولید خود رسیده  است و از این پس تولید این کشور نزولی خواهد بود. ضمن این که مصرف داخلی این کشور هم روند فزاینده  دارد و موقعیت عربستان در بازار نفت رو به افول است و قطعا این هم در تدوین چشم انداز 2030 بی نقش نبوده است.

*در مرداد سال 1392 گفته بودید که فاصله گرفتن عربستان از ایران که مهمترین قدرت منطقه ای است در میان مدت و بلند مدت به نفع آن کشور نخواهد بود. به نظر شما چرا بعد از روی کار آمد پادشاه جدید عربستان و قدرت گرفتن فرزندش(محمد بن سلمان)، تعارض با ایران شدت گرفته و تشدید فاصله با ایران، در کوتاه مدت چه منافعی را نصیب عربستان کرد؟

-موقعیت بی بدیل عربستان در بازار جهانی نفت در حال افول است و به تبع آن اهمیت امنیت عربستان برای امنیت انرژی غرب و خصوصا ایالات متحده نیز در حال کم شدن است. به نظر من، این واقعیتی است که در میان مدت اتفاق خواهد افتاد و آقای ترامپِ تاجر مسلک هم که در سفر اخیر به عربستان رسما توسط سعودی ها خریداری شد، همیشه بر سر کار نخواهد بود. 

این در حالی است که ایران از نظر همه مولفه های اصلی و مهم قدرت ملی، مهم ترین قدرت منطقه خاورمیانه و خصوصا خلیج فارس است. بنابراین در میان مدت به صلاح عربستان است که روابط خود را با این قدرت منطقه ای تلطیف کند.

به نظر من پادشاه جدید عربستان از ابتدا به دلیل سن بالا و بیماری، قدرت را به فرزند بی تجربه اش واگذار کرده و محمد بن سلمان راه را اشتباه می رود. 
این مواضع در مورد ایران غیر از هزینه برای مردم عربستان و منطقه هیچ منفعتی برای عربستان نداشته و ندارد و تنها شاید عربستان در دوره ای توانسته باشد با استفاده از فرصت تحریم ایران، قدری نفت را بیش تر و گران تر فروخته باشد. 

*یکی از مشکلات ناشی از کاهش قیمت نفت، کسری بودجه دولت عربستان است. برخی فعالان بخش خصوصی عربستان معتقدند که دولت در اجرای اصلاحات به سرعت عمل می کند. آیا بدنه جامعه آن کشور پذیرفته است که از اقتصاد نفتی به اقتصاد غیر نفتی گذار کند؟


-گذار عربستان به اقتصاد غیرنفتی کاری دشوار است و مستلزم یک دوره طولانی تحمل فشار اقتصادی و کار و تلاش ملی است که جامعه عربستان به هیچ وجه آمادگی پذیرش آن را ندارد. تنها چیزی که دولت عربستان تا حالا به سراغ آن رفته افزایش نسبی مالیات ها است که موجب نارضایتی شده است.

به نظر من بزرگترین پارادوکس چشم انداز 2030عربستان آن است که تحقق آنچه در سند چشم انداز مذکور آمده، مستلزم توسعه همه جانبه و دموکراتیزاسیون است که حکومت آل سعود اصلا تحمل آن را ندارد. چندین سال پیش در این کشور، حتی یک مجلس سنای صد درصد انتصابی و فرمایشی هم تحمل نشد.

*محمد بن سلمان که اخیرا به عنوان ولیعهد منصوب شده، پیش از این الگوی خود را مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا دانسته بود. آیا در عربستان همچون بریتانیای چند دهه قبل، امکان آزادی سازی قیمت از جمله قیمت سوخت، لغو سوبسید و خصوصی سازی سریع وجود دارد؟

-این الگو برداری ها مضحک است. مقایسه عربستان با انگلستان قیاس مع الفارق است، در انگلستان یک نخست وزیر منتخب بر اساس مواضع مشخص حزبش و سیاست هایی که اعلام می کند انتخاب می شود و در واقع انتخاب او به معنای انتخاب سیاست های اوست و در چنین شرایطی طبعا مردم حاضر به همکاری هستند.

در عربستان هیچ آثاری از انتخاب و اراده مردم وجود ندارد. در جریان تحولات موسوم به بهار عربی که وزش بادهایش داشت به مرزهای عربستان سرایت می کرد، در زمان مرحوم امیرعبدالله که به طور نسبی مشروعیت و مقبولیت بیشتری هم داشت، کلی پول پخش شد و کلی یارانه نقدی پرداخت شد که جلوی بحران بالقوه گرفته شود. خصوصا که شرایط و هزینه های جنگ با یمن و دخالت در بحرین هم بودجه کشور و مردم را تحت فشار قرار داده است.

*دولت عربستان اعلام کرد که 5 درصد از سهام شرکت آرامکو را به بخش خصوصی واگذار می کند. اعلام کرده اند که این شرکت 2 هزار میلیارد دلار ارزش دارد. آیا عربستان با فروش این مقدار سهام می تواند برای افزایش تولید نفت سرمایه جذب کند و مقدار تولید نفت آن کشور کاهش نیابد؟

-موضوع عرضه بخشی از سهام شرکت آرامکو در بورس های بین المللی دو سه سالی است که در عربستان مورد توجه قرار گرفته است. البته هنوز جمع بندی روشنی در مورد آن وجود ندارد. 

قطعا جبران کسری بودجه و تامین سرمایه برای توسعه نفتی، یکی از اهداف مورد نظر از این اقدام است ولی به نظر من، محدود به این نیست. من فکر می کنم عربستان می خواهد با عرضه سهام آرامکو در بورس های کشورهای صنعتی، سرمایه گذاران و سرمایه داران غربی را به خود وابسته کند و از این طریق یک چتر امنیتی هم برای کشور ایجاد کند.

باید توجه داشت که میادین و ذخایر نفتی عربستان هم جزو دارایی های آرامکو است. اگر هدف تنها تامین مالی باشد فروش بعضی دارایی های آرامکو مثل سهام پالایشگاه های خارج از کشور یا سهام شرکت های فرعی آن هم کافی است. باید ببینیم چه خواهد شد. 

*یمن در جنوب و جنوب غربی عربستان قرار دارد. چند سال است که عربستان به خاطر جنگ با یمن، هزینه های زیادی را متحمل شده است. اخیرا با قطر که در شمال عربستان است دچار چالش جدی شده. همچنین با ایران که در شمال خلیج فارس است در تعارض قرار دارد. آیا با تداوم این وضع، تحقق سند چشم انداز 2030 عربستان دچار مشکل جدی نمی شود؟


-قطعا همین طور است. هزینه های گزاف نظامی منابعی را برای اجرای این سند باقی نمی گذارد.

*با توجه به این که احتمال پادشاهی محمد بن سلمان در آینده نزدیک وجود دارد و با توجه به تقویت همکاری های اقتصادی و نظامی عربستان و آمریکا در زمان ترامپ، به اعتقاد شما ایران باید چگونه با بزرگترین تولید کننده نفت در منطقه برخورد کند که منافع ملی خود را نیز تامین کند؟

-باید توجه داشت که ممکن است خیلی ها طالب درگیر کردن عربستان با ایران باشند. شما ببینید اگر خدای ناکرده چنین درگیری ای رخ دهد و در جریان نفت خلیج فارس اختلال ایجاد شود با افزایش قیمت نفت، در بخش نفت غیر متعارف ایالات متحده رونق نفتی اتفاق می افتد و تولید نفت و گاز شِیلی[Shale oil] باز هم بیشتر می شود و ایالات متحده به سمت سیاست خودکفایی خود، سریع تر حرکت می کند.

دود بالا رفتن قیمت نفت به چشم ژاپن و چین و اروپا یعنی رقبای اقتصادی امریکا می رود. ضمن این که دوباره بازار جدیدی برای سلاح های امریکایی باز می شود و جهان اسلام هم در مجموع در مقابل اسرائیل و غرب تضعیف می شود. 

البته روسیه هم بسیار منتفع خواهد شد. اصولا درگیر کردن کشورهای منطقه در جنگ های نیابتی، گرفتاری بزرگ منطقه است. به نظر من باید بسیار محتاط بود و فرصت و بهانه نباید داد. 
سیاست بلند مدت باید این باشد که منطقه را از این چرخه جنگ نیابتی و تخریب مستمر و بازسازی بعدی که به نوبت، فرصت برای کمپانی های نظامی و غیر نظامی غربی و خصوصا آمریکایی و انگلیسی ایجاد می کند، خارج کنیم.
 
 
 

تاملی در زمینه سند چشم انداز 2030 عربستان و سفر ترامپ

تاملی در زمینه سند چشم انداز 2030 عربستان و سفر ترامپ

 

حدود یک سال پیش حکومت عربستان سندی را تحت عنوان چشم انداز این کشور تا سال 2030 به تصویب رساند و منتشر نمود.  در مورد این سند چند نکته قابل تامل است:

1-   تدوین و ارائه و خصوصا انتشار چنین سندی در عربستان به نوبه خود پدیده ای جدید و قابل تامل است و به نظر من قبل از هرچیز باید به خواستگاه یا انگیزه تدوین چنین سندی توجه نمود و در این زمینه دو نکته مهم قابل طرح است:

الف- عربستان سعودی از یک سو یکی از ده کشور جهان است که اقتصادشان بیشترین وابستگی را به درآمد صادراتی نفت خام دارد. اقتصاد عربستان بسیار غیر متنوع است و حدود 91 درصد از درآمد صادراتی این کشور و بیش از 45 درصد از تولید ناخالص ملی آن از نفت تامین می شود. از سوی دیگر امنیت کشور عربستان مرهون موقعیت بی بدیل آن در بازار جهانی نفت و سازمان اوپک بوده است به این معنا که کشورهای صنعتی و ایالات متحده با توجه به تولید بیش از 9 میلیون بشکه ای و صادرات بیش از 6 میلیون بشکه ای نفت عربستان،  برای حفظ ثبات نسبی بازار نفت ناچار بوده اند رژیم منسوخه عربستان را تحمل نموده و امنیت این کشور را حفظ کنند تا امنیت انرژی شان به خطر نیفتد اما از چند سال پیش با اقتصادی شدن نفت و گازهای غیرمتعارف (منابع شِیلی) در ایالات متحده وابستگی امریکا به نفت عربستان بسیار کم شده است و ابتکار عمل در تنظیم بازار نفت از اوپک و عربستان گرفته شده است. در شرایط جدید عربستان اگر بخواهد تولید خود را کم کند و یا با اوپک در جهت کاهش تولید همکاری کند تا قیمت ها افزایش یابد(مانند دو اجلاس اخیر اوپک)، بلافاصله تولید نفت شیل در امریکا افزایش می یابد و عربستان سهم بازار خود را خصوصا در امریکا بیش از پیش از دست می دهد واگر هم بخواهد سهم بازار و میزان صادرات خود را حفظ کند قیمت نفت کاهش پیدا می کند و در هر حال درآمد نفتی این کشور کاهش یافته است و همچنین چنانچه گفته شد اهمیت امنیت این کشور برای ایالات متحده کاهش یافته است. لذا به نظر میرسد که عربستان با حس و درک  این خطر، مجبور شده است از یک سو به فکر تنوع بخشی به اقتصاد خود بیفتد و از سوی دیگر راه کارهائی را برای افزایش ضریب امنیتی خود جستجو کند بنابراین عربستان با تنوع بخشی به اقتصاد خود از طریق سرمایه گزاری بر روی توریسم مذهبی و حمل و نقل و معدن می خواهد وابستگی به درآمد نفت را کاهش دهد و از طریق توسعه صنایع نظامی می خواهد ضریب امنیت خود را افزایش دهد.

ب- دقت در سطور سند چشم انداز عربستان نشان می دهد که حاکمیت این کشور در شرایطی که در بعد خارجی (چنانچه ذکر شد) با خطر امنیتی مواجه است در داخل هم دچار بحران است تاکیدهائی که در این سند بر روی اشتغال، اهمیت سرمایه انسانی تحصیل کرده و حقوق زنان شده است این مطلب را بازتاب می دهد بنابراین دولت عربستان مجبور است از طریق متنوع سازی اقتصادی و سرمایه گزاری بر سایر پتانسیل های محدود این کشور، هم کاهش درآمد سرانه ناشی از کاهش درآمد نفتی را جبران کند و هم شغل ایجاد کند.

2-   اما این که عربستان تا چه حد خواهد توانست در مسیر اهداف تعیین شده در سند چشم انداز خود حرکت کند قابل بررسی و تامل است. تحقق اهدافی چون گسترش روابط اقتصادی با سایر اعضاء شورای همکاری خلیج فارس، گسترش بهره برداری از معادن و توسعه زیرساخت های حمل و نقل بسیار دور از ذهن به نظر می رسد. اولا کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس هم مشکلات سیاسی زیادی با هم دارند و هم پتانسیل همکاری های اقتصادی شان بسیاری محدود است. ثانیا گرچه در این سند به مساله بهره وری هم توجه شده است ولی بعید است عربستان بتواند در تولید کالاها و خدمات با دیگر کشورها رقابت کند و در بازار پر رقابت جهانی توفیق داشته باشد. معلوم نیست که سرمایه گزاری جهانی نیز حاضر باشد در سایر زمینه های غیر از نفت در عربستان سرمایه گزاری کند. تنها زمینه ای که در سند  چشم انداز ذکر شده و عربستان بطور نسبی در آن موفق خواهد بود گسترش توریسم مذهبی است خصوصا که این زمینه عمدتا مستلزم ساخت و ساز بنا و مستغلات است و تجربه کشورهای وابسته به تک محصولی و گرفتار پدیده نفرین منابع، هم نشان داده است که تنها ساختمان سازی و بخش املاک و مستغلات و به عبارتی تولید کالاهای غیرقابل مبادله در سطح بین المللی، تا حدودی زمینه گسترش دارد. باید دید عربستان تا چه حد خواهد توانست درآمد توریسم را جایگزین نفت کند.

3-   مساله عرضه سهام  شرکت آرامکو که از زمان انتشار این سند مورد توجه قرارگرفته است نیز مساله مهمی است. احتمال دار عربستان بخواهد از این طریق هم منبع مستقلی را برای تامین کسر بودجه خود فراهم کند و هم از طریق ذینفع کردن مستقیم شرکت های بزرگ نفتی و خصوصا شرکت های امریکائی در منابع  نفتی خود ضریب امنیتی خود را ارتقاء دهد.

اما بعد از انتشار این سند عربستان با شانس انتخاب ترامپ مواجه شد و در امریکا رئیس جمهوری بر سرکار آمد که تاجر مسلک و قابل خریداری است. آل سعود در جریان سفر اخیر ترامپ به عربستان در واقع سعی کردند او وسیاست خارجی اش را با قراردادهای سنگین خریداری کنند، قراردادهائی که بعضا با سند چشم انداز مذکور نیز مطابقت ندارد. اما ترامپ همیشه رئیس جمهور امریکا نخواهد ماند و تهدیدهائی که ذکر شد شتری است که پشت در خانه آل سعود خوابیده است. باید دید تا چه حد خواهند توانست در جهت اهداف سند چشم انداز خود حرکت کنند خصوصا که بعضی از اهداف انسانی این سند با ماهیت رژیم آل سعود در تعارض است.

تاكتيك نفتي عربستان براي خنثي كردن نتايج برجام

ترسيم سمت و سوي بازار نفت در سال 95 مصاحبه با سالنامه شرق (اسفندماه 94) كه البته شرق سه پرسش و پاسخ آخر را حذف كرده است. 

 

* با روند سقوط قيمت نفت، آينده بازار چطور خواهد بود؟

سقوط قيمت نفت از يكي دو سال قبل قابل پيش‌بيني بود. به اين علت كه از چند سال قبل اقتصاد جهان دچار ركود شديد بوده و كشورهاي عمده مصرف‌كننده دچار مشكل اقتصادي بودند بنابراين تقاضا براي نفت به شكل قابل توجه بالا نرفت. از طرف ديگر عرضه بالا بوده و وقتي كالايي عرضه بالا و تقاضاي كم داشته باشد قيمتش كم مي‌شود. منتها بعضي از عوامل مانع اين سقوط شده بود. در واقع متناسب با اينكه تقاضا رشد زيادي نكرده بود و عرضه نفت امريكا رشد زيادي داشت، مشكلاتي در توليد نفت در ليبي و نيجريه و سودان و سوريه  وجود داشت كه توليدشان كم شده بود و قابل پيش‌بيني بود اگر آن مشكلات تا حدودي برطرف شود و يا با توليد ديگران جبران شود، با افزايش توليد نفت، قيمت كاهش پيدا خواهد كرد. افزايش توليد نفت در ايالات‌متحده تا حدود زيادي كاهش‌ توليد در ليبي و نيجريه و سايرين را جبران كرد. بنابراين اگر دقيقاً اوضاع بازار نفت رصد مي‌شد كاهش قيمت نفت قابل پيش‌بيني بود.  علاوه ‌بر اين كساني كه با ساختار بازار نفت به عنوان كالاي ضروري آشنا باشند مي‌دانند كه در مورد كالاهاي ضروري، نوسانات قيمت نسبت به تغييرات ميزان عرضه و تقاضا شديد است. الان در بازار نفت حدود 1.5 تا دو ميليون بشكه اضافه عرضه داريم كه در 92 ميليون بشكه تقاضاي جهاني نفت، يعني كمتر از سه درصد اضافه عرضه داريم اما اين  با نسبت خيلي بالاتري مي‌تواند باعث كاهش قيمت شود و شده است. منحني تقاضاي كالاي ضروري عمودي است و در مورد اضافه تقاضا نسبت به عرضه هم عكسش صادق است يعني گاهي دو سه درصد كمبود عرضه در بازار مي‌تواند منجر به صددرصد افزايش قيمت شود. بنابراين كساني كه با طبيعت ويژگي‌هاي اقتصادي نفت آشنا باشند اين ميزان سقوط برايشان غيرمترقبه نيست اما اينكه اين وضعيت چطور ادامه پيدا مي‌كند؛ بستگي به سه دسته عوامل دارد كه روي قيمت نفت تأثير دارند؛ عرضه و تقاضا كه تأثير اصلي را دارند، عوامل ژئوپلتيكي كه به صورت غيرمستقيم اثر دارند مثلاً اينكه جنگ صورت بگيرد يا تحولات بهار عربي و درگيري‌هاي ليبي كه موجب كاهش توليد نفت ليبي شد و سوم طوفان‌ها و بحران‌هاي زيست‌محيطي و طبيعي مانند سونامي كه در فوكوشيماي ژاپن در سال 2011 رخ داد كه باعث شد نيروگاه‌هاي اتمي ژاپن از مدار خارج شده و مجبور شوند نيروگاه‌هاي حرارتي را وارد مدار كرده و نفت و فرآورده‌هاي نفتي بيشتري مصرف كنند. حادثه فوكوشيما تقاضاي نفت را بالا برد و حادثه ليبي عرضه را كم كرد كه هر دو قابل پيش‌بيني نبودند. در واقع روند عادي عرضه و تقاضا را تا حدودي مي‌توانيم پيش‌بيني كنيم ولي اين‌گونه حوادث كه بر روي عرضه يا تقاضا تاثير مي‌گذارند چندان قابل پيش‌بيني  نيستند آنچه مسلم است براساس روند عرضه و تقاضاي نفت‌خام، در يكي دو سال آينده سال‌هاي سختي پيش رو داريم و اميدي به بالا رفتن قيمت‌ها نيست. از مدت‌ها قبل پيش‌بيني مي‌شد روند رشد اقتصادي چين به خاطر مشكلاتش در اقتصاد كند شود كه اين مشكلات اكنون افزون شده است. چين هميشه بزرگ‌ترين موتور محركه تقاضاي انرژي و نفت‌خام بوده چون دومين اقتصاد جهان است و نرخ رشد تقاضايش براي نفت و انرژي خيلي بالاست، اما اكنون دچار مشكل شده است. از آن سو عرضه هم در حال افزايش است. اكنون قراردادهاي نفتي عراق كه از سال 2010 به بعد منعقد شده به نتيجه رسيده و توليد نفت عراق مرتبا بالا مي‌رود. عربستان هم حاضر به كم كردن توليدش نيست. با پيشرفت برجام و حذف تحريم‌هاي ايران، ‌توليد نفت ايران هم افزايش پيدا خواهد كرد. مجموعه اين عوامل باعث بالا رفتن عرضه است و تقاضا پاسخگوي عرضه نيست. اين اضافه عرضه ذخيره مي‌شود، اين ذخاير هم تا حدي جا دارند. مثلاً هر چقدر برنج ارزان شود و شما بخواهيد برنج را انبار كنيد مكان محدودي داريد و در نتيجه تقاضاي ذخيره‌سازي شما بالاخره زماني كاهش پيدا مي‌كند و ممكن است شاهد افت بيشتري در قيمت باشيم. بنابراين چشم‌انداز حداقل تا 2017 چشم‌انداز مطلوبي نيست. البته همه اين پيش‌بيني‌ها براساس عرضه و تقاضاست وگرنه عوامل ديگر تاثيرگذار بر بازار و قيمت نفت حداقل براي بنده قابل پيش‌بيني نيستند.

* به نظرتان قيمت تا چه اندازه پايين خواهد آمد؟

ما در بازار جهاني نفت سابقه نفت شش دلاري را هم داريم. البته الان به دليل اينكه هزينه‌هاي توليد نسبت به آن زمان بالا رفته، فكر مي‌كنم قيمت نفت شايد كمتر از حدود 18 تا 20 دلار متصور نباشد به اين دليل كه الان در خيلي از مناطق دنيا هزينه توليد بالا رفته و كمتر از آن، هزينه‌هاي عملياتي‌شان را هم پاسخ نمي‌دهد و مجبور به كاهش توليد هستند. بايد دقيقاً وضعيت هزينه‌هاي عملياتي را بدانيم تا بتوانيم نتيجه بگيريم، بعضي‌ها مي‌گويند هزينه توليد نفت در درياي شمال 30 دلار است و اگر نفت از 30 دلار كمتر شود توليد درياي شمال متوقف مي‌شود. اين حرف درست نيست چون هزينه شامل دو بخش است؛ هزينه‌هاي سرمايه‌گذاري و عملياتي. اگر قيمت نفت كمتر از 30 دلار باشد در مياديني كه هزينه توليد بالاي 30 دلار است ديگر كسي سرمايه‌گذاري  نمي‌كند اما در مياديني كه قبلاً سرمايه‌گذاري شده، سكو و لوله و تشكيلات نمي‌تواند به جيب سرمايه‌گذار برگردد. بنابراين توليدكننده‌ها قيمت نفت را با هزينه عملياتي‌ يا هزينه جاري‌شان مي‌سنجند. بايد اطلاعات دقيق داشته باشيم كه هزينه عملياتي در نقاط مختلف دنيا چقدر است. طبق بررسي كه انجام داده‌ام هزينه‌هاي عملياتي در هيچ جا بيشتر از 20 دلار نيست و اگر باشد موارد استثنائي است. بنابراين شايد به سطح 20 دلار هم قيمت پايين بيايد و اگر از آن كمتر شود ممكن است بعضي حوزه‌هاي نفتي در دنيا توليدشان را متوقف كنند و ممكن است دوباره عرضه كم شود. اما تداوم قيمت در حدود 30 دلار شايد در يكي دو سال آينده قابل تصور باشد.

* يكي از نگراني‌هاي موجود افزايش عرضه نفت در شيل آمريكاست. با فرض ادامه اين روند، شيل‌اويل‌ها چقدر مي‌توانند روي قيمت نفت تأثير بگذارند؟

از حدود يك سال قبل روند افزايش توليد از شيل‌ها با کاهش قیمت نفت متوقف شده است. البته يك ماه اخير دوباره كمي افزايش داشته است. اخیرا وزير انرژي آمريكا اعلام كرد تحولات تكنولوژيكي رخ داده كه هزينه‌ شيل‌ها را پايين آورده. اما به نظر نمي‌رسد شيل‌ها در قيمت فعلي به سرعت تولید خود همانند سال‌های گذشته ادامه دهند. در شرایط فعلی بيشترين افزايش توليد در دنيا با توجه به سرمايه‌گذاري‌هاي قبلي متعلق به عراق است و سپس ایران افزایش تولید خواهد داشت.

* آیا اوپک می‌تواند تاثیری بر جلوگیری از کاهش قیمت نفت داشته باشد؟

اوپك مي‌تواند تأثير بگذارد البته اگر بخواهد اما متأسفانه همگرايي و همفكري بين اعضاي اوپك وجود ندارد ضمن اينكه بعضي اعضاي اصلي اوپك با یکدیگر كشمكش دارند. اوپك بايد بررسي كند چه مقدار بايد كاهش توليد داشته باشد كه بتواند تأثير بگذارد. اگر اوپكي‌ها تصميم بگيرند تولید خود را دو ميليون بشکه در روز كاهش دهند و تعهد به اجراي آن هم داشته باشند قطعا مي‌تواند روند قيمت‌ها را تعديل كنند، اما متاسفانه اوپك تصمیم‌های زیادی گرفته اما اعضا عملا آنها را اجرا نکرده‌اند. اوپك چون سياست‌هاي بلندمدت ندارد موفق نيست. اوپك اگر سياست بلندمدت داشت بايد به صورت كنترل شده به نحوي قيمت را در نوسان نگه مي‌داشت كه سرمايه‌گذاري جديدی شكل نگيرد. سرمايه‌گذاران در توليدات جديد و خصوصا پر هزينه، وقتي مي‌خواهند سرمايه‌گذاري كنند سعي مي‌كنند روند بلندمدت قيمت را پيش‌بيني كنند، در غير اين صورت اقدام به سرمايه‌گذاري جديد نمي‌‌كنند. اينكه روند قابل پيش‌بيني نباشد مستلزم اتحاد خيلي نزديك اعضاي اوپك و تصميمات محرمانه است. در عين حال مستلزم اين است كه تك‌تك كشورهاي عضو اوپك به صندوق‌هاي ذخيره ارزي‌شان متعهد باشند. مثلاً در اوپك تصميم مي‌گيرند به صورت حساب شده يكي دو سال قيمت را بالا ببرند و دوباره پايين بياورند. در زماني كه قيمت بالاست بايد متوجه باشند كه قيمت‌ها دائمي نيست و مكانيزم ذخيره ارزي را سخت بگيرند كه در زمان كاهش قيمت از آن منابع استفاده كنند. نه در درون اوپك چنين دقتي وجود دارد و نه بين اعضاي اوپك اين همگرايي وجود دارد كه چنين تصميماتي را بگيرند.

* ممكن است به صورت كلي اوپك اثرگذاري‌اش را از دست بدهد؟

عملا در چند سال گذشته و خصوصاً يك سال و نيم اخير كه قيمت‌ها روند نزولي داشته، اوپك تاثيرگذاري‌اش را از دست داده است. البته به نظر من از دهه 80 به بعد دیگر تاثيرگذار نيست و بيشتر عرضه و تقاضاي بازار است كه قيمت‌ها را تعيين مي‌كند. دليلش هم اين است كه كشورهای عمده مصرف‌كننده انرژي و نفت كه كشورهاي OECD هستند، برنامه‌هاي بلندمدت دارند و انرژي را به صورت يكپارچه نگاه مي‌كنند. در صورتي كه اوپك فقط به نفت محدود شده و در همان نفت هم برنامه بلندمدت ندارد، بنابراين كسي كه انرژي را يكپارچه مي‌بيند و برنامه بلندمدت هم دارد سياست‌هاي بازار را تعيين مي‌كند و سازماني كه برنامه بلندمدت ندارد و به نفت محدود شده منفعل است.

* به استراتژي عربستان نگاهی داشته باشید. رقابت اصلي‌ عربستان با كدام كشور و با چه هدفي است؟

عربستان ادعا مي‌‌كند علت اينكه توليدش را كم نمي‌كند و با اوپك هم در جهت كاهش توليد همكاري نمي‌كند به اين خاطر است كه قيمت‌ها پايين بيايد و اويل شيل‌ها غيراقتصادي شوند و اوپك بتواند سهم بازارش را حفظ كند. من اين ادعا را نمي‌توانم قبول كنم. وقتي سرمايه‌گذاري نفتي اتفاق افتاد، همان طور كه گفتم توليدكننده تابع هزينه‌هاي عملياتي‌اش است. بنابراين اگر عربستان مي‌خواست جلوي سرمايه‌گذاري اويل شيل را بگيرد بايد از سال‌هاي 2005 كه قيمت افزايش شديد داشت با همكاري اوپك، اين كار را مي‌كرد. یعنی اوپك را قانع مي‌كرد كه اگر اجازه دهيم قيمت‌ها بالاي 100 دلار باشد، بسیاری از نفت‌خام‌هاي دنيا اقتصادي مي‌شوند و سرمايه‌گذاري برای تولید بیشتر آنها انجام مي‌شود. اما عربستان دقيقاً زماني اين مسئله را مطرح كرد كه آن اتفاق‌ها افتاده؛ سرمايه‌گذاري انجام شده و هزينه سرمايه‌گذاري از جيب سرمايه‌گذار رفته و تنها هزينه‌هاي عملياتي ملاك است.

* در این صورت هدف عربستان را چه می‌دانید؟

به نظر من هدف عربستان مقابله با روندي است كه در منطقه خاورميانه احساس كرده است. يعني به دنبال روي كار آمدن دولت آقاي روحاني و شروع مذاكرات ايران با 1+5 و مثبت پیش رفتن روند برجام، عربستان به شدت احساس خطر كرد، نه فقط در محدوده نفت، بلکه احساس كرد آرايش منطقه يا قدرت‌هاي منطقه‌اي دارد تغيير مي‌كند و وزن عربستان در منطقه پايين مي‌آيد. اين روند از اول براي عربستان نگران‌كننده بود و تا جايي كه توانست با اين روند مقابله كرد و به آمريكايي‌ها فشار آورد و از اين جهت با اسرائيل همسو شد. يعني اسرائيل و عربستان با مذاكرات ايران و آمريكا مخالف بودند. به نظرم عمدتا در راستاي مخالفت و مقابله است كه عربستان اين مسير را پيش گرفته و عملا قصد دارد با كاهش قيمت نفت، آثار اقتصادي برجام را خنثي ‌كند. چون دولت آقاي روحاني بيشترين تمركزش روي برجام و به دنبال آن، دستاوردهاي اقتصادي برجام بوده تا در ايران تحريم‌ها از بین برود و بتواند نفت بيشتري عرضه كند. وقتي همزمان با رفع تحريم‌ها قيمت نفت به شدت سقوط مي‌كند، يعني دستاوردهايي كه  رفع تحريم‌ها مي‌توانست داشته باشد با كاهش قيمت نفت به نوعي خنثي مي‌شود. برداشت من از هدف عربستان اين است و شايد در درجه بعد رقابت و مقابله با روسيه باشد چون روسيه هم صادركننده عمده نفت است و با كاهش قيمت نفت، اقتصادش دچار مشكل مي‌شود.

* چرا عربستان، آمريكا را مستقیما خطاب قرار نمي‌دهد و هدف اصلي‌اش را پشت پرده دنبال می‌کند؟

هدفي كه عربستان از كاهش قيمت نفت اعلام مي‌كند يك هدف نفتي و انرژي است و ظاهرا سياسي نيست. اگر عربستان صراحتا بگويد من با برجام و مسير آمريكايي‌ها در منطقه مقابله مي‌كنم، واردشدن به يك مقابله سياسي با ايالات‌متحده است كه عربستان نمي‌خواهد خودش را وارد اين رودررويي صريح سياسي كند. بنابراين طبيعي است كه صراحتا نمي‌گويد چه هدفي دارد و اهداف خود را محدود كرده به اهداف رقابتي اقتصادي در محدوده نفت. ضمن اين كه چون اين كار به ضرر روسيه هم هست مي‌تواند نظر بخشي از قدرتمندان امريكا را نيز جلب كند.

* اين كار مثل شمشير دولبه است. عربستان با این اقدام به اقتصاد خود ضرر نمي‌زند؟

اقتصاد عربستان قطعا آسيب مي‌بيند. عربستان اقتصاد پرهزينه‌اي دارد و مي‌تواند در معرض خطر باشد، اما معمولا کشورها برای حفظ امنیت ملی خود هميشه بد را با بدتر مي‌سنجيد. براي كشورهاي جهان سوم هميشه سنجیدن بين بد و بدتر است. عربستان وقتي احساس مي‌كند يك طرف معادله اين است كه اگر اجازه دهد روند موجود به راحتي پيش برود در بلندمدت باعث تضعيفش در منطقه می‌شود و يك طرف معادله هم اين است كه براي برهم زدن این روند باید در کوتاه‌مدت فشارهاي اقتصادي را تحمل كند، گزينه دوم را انتخاب می‌کند. در واقع انتخاب براي عربستان، انتخاب بين بد و بدتر است. كاهش قيمت نفت براي این کشور قطعا مشكلاتي ايجاد مي‌كند اما احساس مي‌كند اگر اجازه دهد روندي كه اتفاق مي‌افتاد ادامه داشته باشد در بلندمدت خطرناك‌تر است ضمن اين كه در كوتاه‌مدت با توجه به ذخاير ارزي كه در دوران رونق نفتي ايجاد كرده مي‌تواند تا چند سال فشار قيمت‌هاي پايين را تحمل كند، بنابراين دست به چنین انتخابی می‌زند. عربستان بيش از 600، 700 ميليارد دلار ذخاير ارزي دارد منهاي دارايي‌هايي كه در كشورهاي ديگر دارد. البته به خاطر ركود دنيا  هم ارزش اين دارائي‌ها  كم شده و هم درآمد دارايي‌ها كاهش پيدا كرده اما با ذخاير ارزي‌اش تا چند سال مي‌تواند اين روند را تحمل كند. البته ناگفته نماند عربستان مي‌تواند اهداف همزماني داشته باشد. يعني از يك طرف با اين اقدام هم جلوي توسعه بيشتر  اويل شل‌ها را بگيرد كه نقش خودش را در بازار جهاني نفت حفظ كند، چون هر چه دنيا به نفت عربستان بي‌نياز شود امنيت عربستان در خطر است. چرا بهار عربي به عربستان رخنه نكرد؟ چرا قدرت‌هاي بزرگ دنيا اجازه دادند عربستان به اين راحتي در بحرين تركتازي كند؟ به نظرم علت اصلي‌اش اين است كه در حال حاضر هنوز نقش عربستان در بازار جهاني نفت بي‌بديل است يعني همه مي‌دانند كه اگر ليبي از بازار خارج شود حداكثر يك ميليون بشكه نفت از بازار خارج شده و اين نقش بي‌بديل نيست. ولي خروج عربستان از بازار نفت و بحراني كه در عربستان رخ داده يعني خارج شدن شش، هفت ميليون بشكه نفت از بازار كه با توجه به ويژگي‌هاي منحني تقاضاي نفت، مي‌تواند قيمت‌ها را تا 300، 400 درصد افزايش دهد. بنابراين عربستان مي‌خواهد موقعيت خودش را حفظ كند و احساس مي‌كند اگر موقعيتي در بازار نفت نداشته باشد امنيتش براي جهان غرب بي اهميت خواهد شد. چه بسا اگر اين نقش بي‌بديل نبود اجازه مي‌دادند نسيم بهار عربي در عربستان هم بوزد چون عربستان يك رژيم توتاليتر منسوخ شده در دنياي امروز است و رژيم سلطنتي است كه هيچ آثاري از دموكراسي ندارد و حتي در دوره‌هايي وادارش كردند كه مجلس كاملاً فرمايشي و انتصابی داشته باشد كه حتي آن را هم  تحمل نكرد. اينكه جهان غرب چنين رژيم منسوخي را تحمل كرده و از امنيتش حمايت مي‌كند براي غرب آبروريزي دارد ولي به خاطر نقش بي‌بديلش در بازار نفت است و عربستان سعي مي‌كند اين نقش را براي خودش حفظ كند. این نقش عربستان با حفظ كردن هژمونی‌اش در منطقه با هم منافاتي ندارد. در واقع عربستان همزمان با پايين نگه داشتن نفت، چند هدف را دنبال مي‌كند، شايد چاره‌اي هم جز اين ندارد يعني بايد فشارهاي اقتصادي را تحمل كند تا روندي كه اتفاق مي‌افتد را حداقل به عقب بيندازد. طبيعت محافظه‌كاري اين است كه روندهاي نامطلوب را تا جايي كه مي‌تواند به تعويق بيندازد وگرنه ممكن است زودتر گريبانش را بگيرند، اما وقتي به تعويق بيفتد ممكن است در آينده شانسي داشته باشد، زیرا اگر مثلا جمهوري‌خواهان به جاي دموكرات‌ها بيايند، عربستان می‌داند که هميشه روي جمهوري‌خواهان نفوذ بيشتري دارد.

* سياستي كه عربستان در منطقه پيش مي‌گيرد مي‌تواند در نهايت منجر به چیرگی بر ايران شود و به هدف برسد يا صرفا تضعیف خود را به تعويق مي‌اندازد؟ ايران هم برنامه‌‌اي براي خنثي كردن هدف عربستان دارد؟

بستگي زيادي به اراده غربي‌ها و خصوصاً آمريكايي‌ها دارد. اگر غرب و آمريكا بر اين مسئله كه در منطقه وزن‌ها را تعديل كنند به توافق برسند، تا جايي بيشتر اجازه تركتازي به عربستان را نمي‌دهند. الان عربستان در يمن و تامين مالي داعش بيش از حد تركتازي مي‌كند. اين امر به سطح روابط ما با غرب بستگي دارد تا چه حد مي‌توانيم اين اطمينان را براي غرب ايجاد كنيم كه مي‌توانيم وزنه تعيين‌كننده در جهت تعديل در منطقه باشيم. اگر بتوانيم اين روابط را با غرب درست تنظيم كنيم و اعتماد ايجاد كنيم كه ايران مي‌تواند وزنه‌اي باشد كه به تعديل تحولات منطقه كمك كند، ممكن است باعث محدوديت عربستان شوند ولي اگر اين اتفاق هم نيفتد ممكن است عربستان بتواند با همين اشباع بازار راه را براي برگشتن ما به بازار نفت سخت‌تر كند. اينكه گفتم عربستان دنبال اين است كه شرايط برجام را خنثي كند فقط بحث قيمت نيست، در شرايط اشباع بازار، برگشتن به بازار و پس گرفتن بازاري كه در گذشته از دست داده‌ايم هم كار آساني نخواهد بود.

* رقابت بين منابع متعارف‌ها و غيرمتعارف‌ها در نهايت به نفع كدام سمت تمام مي‌شود؟

اگر منظورتان از عاقبت يك نگاه بلندمدت باشد، به نظرم اين اشتباه است كسي فكر كند مي‌تواند غيرمتعارف‌ها را از عرصه خارج كند. اكنون با ارتقاء تكنولوژي، هزينه بهره‌برداري از نفت‌خام و گاز غيرمتعارف در حال كاهش است، در حالي كه هزينه‌هاي بهره‌برداري از نفت متعارف در حال افزايش است چون تمام ميادين بزرگ متعارف نفت در دوره كاهش توليد هستند و براي حفظ توليد، بايد گاز تزريق كرده و چاه‌هاي جديد بزنند. در واقع هزينه توليد، در ميادين متعارف در حال افزايش و در ميادين غيرمتعارف در حال كاهش است و اين دو در جايي با هم سربه‌سر مي‌شوند و رقابت فشرد‌ه‌تر خواهد شد. آن زمان است كه با نوسانات قيمت خيلي نمي‌توان بازي كرد و اگر قيمت پايين‌تر بيايد، توليد براي متعارف‌ها هم غيراقتصادي مي‌شود. اين اتفاق دير يا زود خواهد افتاد. در حال حاضر براي توسعه ميادين جديد، براساس برآوردهاي اجمالي بين 10 تا 18 دلار هزينه‌هاي توليد در هر بشكه نفت‌خام متعارف است در صورتي كه در گذشته این رقم در حد دو تا 5 دلار بود چون ميادين جديد ما و اوپك كم‌بازده‌ و پرهزينه هستند و ميادين بزرگ كم‌هزينه را هم در گذشته بهره‌برداري كرده‌ايم و اگر بخواهيم سطح توليد اين ميادين بزرگ را حفظ كنيم هم بايد سرمايه‌گذاري زيادي انجام دهيم. بنابراين هم افزايش توليد از ميادين قديمي پرهزينه است، هم بهره‌برداري از ميادين جديدمان نسبت به ميادين گذشته پرهزينه‌تر است. از طرف ديگر نامتعارف‌ها با توجه به  توسعه تكنولوژي هزينه‌هايشان پايين مي‌آيد. بالاخره اين شتري است كه در خانه ما خوابيده و واقعيت اين است كه غيرمتعارف‌ها وارد شده‌اند و به عنوان يك رقيب جدي براي متعارف‌ها روزبه‌روز بيشتر عرض اندام خواهند كرد.

* با توجه به افت قيمت‌ها، آيا تقاضاي جهاني خيلي بالا نخواهد رفت كه اضافه عرضه را جذب كند؟

ممكن است بگوييد باوجود ركود جهاني در خيلي كشورها مردم نفت ارزان را بيشتر مصرف مي‌كنند و ممكن است تقاضا بالا برود. عده‌اي معتقدند پايين بودن قيمت‌ها خيلي طولاني نخواهد بود چون قيمت‌ پايين، تقاضا را بالا مي‌برد. اين حرف درست نيست تقريباً در همه كشورهاي دنيا، قيمت‌هاي داخلي كشورها وابسته به قيمت جهاني نيست.  آيا الان ما در كشورمان متناسب با قيمت جهاني نفت‌خام قيمت داخلي فراورده‌ها  را تعيين مي‌كنيم؟ ما سوبسيد مي‌‌دهيم و مشكلات زیادی داريم. اكثر كشورهاي در حال توسعه هم اينطور هستند و سوبسيد مي‌دهند. اكثر كشورهاي توسعه‌يافته هم ماليات زيادي از نفت‌خام وارداتي، پالايشگاه‌ها و فرآورده‌هاي نفتي مي‌‌گيرند. در حال حاضر قيمت جهاني نفت در يك سال گذشته از 100 به 30 دلار کاهش یافته یعنی قیمت نفت  70 درصد سقوط كرده، اما قيمت بنزين در انگليس، ماكزيمم پنج درصد كاهش پيدا كرده است. تنها كشوري كه قيمت‌‌هاي فرآورده‌هايش با قيمت‌هاي جهاني نفت هماهنگ است، ايالات متحده است. آيا در كشور ما اينطور است كه حالا نفت در دنيا ارزان شده، مصارفمان را به دليل ارزان‌تر بودن بالا ببريم؟ قيمت داخلي ما براساس مباني ديگري تعيين مي‌شود. وقتي قيمت نفت پايين مي‌آيد درآمدهاي مالياتي كشورهاي صنعتي از محل نفت بالا مي‌رود چون قيمتي كه به مردم مي‌دهند خيلي تغيير نمي‌كند پس ماليات دولت‌ها به شدت افزايش پيدا كرده و با همين ماليات‌ها انرژي‌هاي جايگزين را حمايت مي‌كنند. بنابراين روند قيمت‌ها نه اينكه روي تقاضا اصلاً تأثير نگذارد، تاثيرش بسيار محدود است، اما مي‌تواند بيشتر روي عرضه تأثير داشته باشد. اگر سقوط قيمت‌ها ادامه داشته باشد، اقتصاد توليد نفت‌خام در دنيا ضعيف خواهد شد و ممكن است چاه‌ها را ببندند و توليدشان را كمتر كنند، اما كاهش توليد هم به ميزاني خواهد بود كه به دليل ركود اقتصادي تقاضا هم كاهش پيدا مي‌كند. بنابراين در مجموع خيلي اميدي به اينكه اين روند در يكي دو سال آينده تغيير چنداني كند نخواهيم داشت. بنابراين برآوردمان از درآمدهاي نفتي در بودجه 95 بايد فوق‌العاده محتاطانه باشد.

* گفته مي‌شود براي فروش مازاد توليد نفت، ايران بايد روي چين و  هند براي فروش تمركز داشته باشد.

فرقي نمي‌كند. شما روي هر جا كه تمركز كنيد، آن كشور زماني كه سهم شما در اقتصادش كم شده اين نياز را از جايي تأمين كرده است. الان چين دچار مشكل است. هند هم ظرفيت اينكه بتواند بلافاصله 500 هزار بشكه ما را جذب كند ندارد. سال آينده ممكن است تقاضايش نسبت به امسال تنها 100 هزار بشكه بالا برود ضمن اينكه در اين سال‌ها بازارهايشان را پيدا كرده‌اند و جايگزين يافته‌اند. البته نه اينكه بازاريابي  افزايش توليد ما امكان نداشته باشد اما اين كار خيلي هم  آسان نيست.