برنامه‌ریزی‌های نامطلوب بهره‌وري را در  صنعت نفت کشور كاهش داده‌ است

 

برنامه‌ریزی‌های نامطلوب بهره‌وري را در  صنعت نفت کشور كاهش داده‌ است

(مصاحبه با روزنامه عصر اقتصاد مورخ 28 بهمن 94)

  

شما در دوران بعد از دفاع مقدس، در صنعت نفت حضور فعال داشته اید. شرایط امروز را تا چه حد قابل مقایسه با آن زمان می دانید؟

 

-         با تشکر از شما، بنظر من  بعد از دوران بازسازي، لطمات زيادي به صنعت نفت وارد شده است، در دوره 76تا84 تغييرات ساختاري بي‌مطالعه و بي‌ضابطه، صنعت نفت را از هم پاشيد و مديريت آنرا دشوار كرد. همچنین در دوره 84 تا 92 مديريت صنعت‌ نفت بسيار تضعيف شد؛ چرا که مديران را مرتبا تغيير دادند و سطح مديريت را چند رده پائين آوردند. اين دو مرحله يكي با لطمه زدن به ساختار و بعدي با لطمه زدن به شبكه مديريت و كارشناسي، مكمل هم شدند كه بهره‌وري را در صنعت‌نفت بسيار پائين بياورند. البته در دوره دوم مذكور، خصوصي‌سازي‌هاي بي‌ضابطه هم مزيد بر علت شد. در دوران جنگ انسجام ساختاري و  توان مديريتي صنعت نفت بود كه توانست عليرغم همه حملات بر روي تاسيسات نفتي و همه فشارها و تحريم‌ها،  صنعت‌نفت را سرپا نگه دارد . اما اکنون به نظر من بهره‌وري  خيلي پائين آمده است.

 

تغییرات دولتها، به تغییر‌ات شدید در راهبردها و فعالیتهای صنایع نفت و گاز و پتروشیمی منتهی شده است. روندی که در حال حاضر در وزارت نفت اتخاذ شده را تا چه حدی این صنعت را در مسیر ثبات قرار می دهد؟

 

-          البته راهبردهاي صنعت‌نفت – چه راهبردهاي غلط و چه راهبردهاي درست – تغيير چندان زيادي نداشته است؛ ولي فعاليت‌ها و اقدامات با نوساناتی همراه بوده. مثلا همه دولت‌ها دنبال توسعه ميادين و افزايش توليد نفت و گاز و توسعه گازرساني و توسعه پتروشيمي و توسعه پارس‌جنوبي بوده‌اند، اما بعضي فاقد این توانایی بوده اند  كه اين كارها را پيش ببرند. در حال حاضر قدري روند با ثبات‌تر و منطقي‌تر شده است، ولی سيستم‌هاي تصميم‌‌سازي و تصميم‌گيري و نرم‌افزاري هنوز ضعيف است.

 

در حال حاضر موضوع پرهیز از خام فروشی و حرکت به سوی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی به عنوان یک راهبرد مطرح است. آیا این موضوع از قدرت ایران در اپک(OPEC) نمی کاهد؟

 

-           ابتدا لازم مي‌دانم تاكيد كنم كه بايد از خام‌فروشي تعريف درستي ارائه شود. دقت كنيد مثلا كسي ممكن است براي اجتناب از خام‌فروشي طلا،  آن را در فرايندي  مس كند و بعد بفروشد، اين كه منطقي نيست، آنچه مهم است برگردان ارزش افزوده به كشور است و اين هم نياز به مطالعه و بررسي و كارشناسي و آينده‌نگري دارد مثلا بعضي از پتروشيمي‌ها  ارزش محصولاتشان  از مواد اوليه‌شان كمتر است، اين كه فايده ندارد. پس اولا توجه داشته باشيم كه، اين توجه صرف به اجتناب از خام‌فروشي، مي‌تواند غلط‌انداز باشد، کما اینکه پیشتر هم غلط انداز بوده است. اما فرض كنيد ما تبديل به قدرت اقتصادی بشويم كه توليدات و صادراتمان متنوع باشد و همه نفت و گازمان را به صنايع  داراي ارزش افزوده بالا، ببریم و خودمان مصرف كنيم و نفتي هم براي صادر كردن نداشته باشيم يا صادرات محدودي داشته باشيم. اين كه ضعف نيست.  مگر كشورهائي مثل چين و كره‌جنوبي كه صادارت قوي و متنوع و اقتصاد قوي دارند و عضو اوپك هم نيستند و وارد كننده نفت هستند، ضعيف هستند؟ ضمن اين‌كه الان سال هاست كه اوپك در جهان و در مديريت بازار نفت قدرتي ندارد كه حالا ما خيلي نگران آن باشيم. ما چون اقتصاد وابسته به نفت داريم مي‌خواهيم در اوپك قوي باشيم كه  منافع نفتي مان را دنبال كنيم اما بهتر اين است كه خود را از وابستگي به نفت برهانيم.

 

در دنیا تا چه حدی پتانسیل جایگزین شدن نفت در مصارف انرژی وجود دارد؟

 

-          در حال حاضر به طور متوسط حدود 32.5 درصد از انرژي جهان بوسيله نفت‌خام تامين مي‌شود. در حالي كه در دهه 1970 اين سهم تا حدود 47درصد هم  رسيده بود. بعد از شوك‌هاي نفتي دهه 1970 كشورهاي صنعتي تمام تلاش خود را بكارگرفتند كه سهم نفت را در سبد انرژي خود كاهش دهند و تا حد ممكن نفت را با ساير انرژي ها جايگزين كرده‌اند . الان سهم گازطبيعي 24.5 ، ذغال‌سنگ حدود 29 درصد،  سهم انرژي هسته‌اي كمتر از 5 درصد ، سهم برق‌آبي  كمتر از 7 درصد و سهم انرژي‌هاي نو مثل بادي و خورشيدي حدود 2.7 در صد است. پيش‌بيني مي‌شود كه در آينده سهم نفت و ذغال‌سنگ بازهم كمتر شود و سهم گازطبيعي و انرژي‌هاي نو افزايش يابد سهم سوخت هسته‌اي و برق آبي تغيير زيادي نخواهد داشت . البته بايد توجه داشت كه در سطح جهان بيشترين وابستگي به نفت مربوط به بخش حمل و نقل است و حدود 54 درصد از نفت جهان فقط در اين بخش مصرف مي‌شود و بنابراين  تحقيقاتي كه براي جايگزيني سوخت در خودروها  صورت مي‌گيرد اگر به نتيجه برسد تقاضا براي نفت بازهم كمتر خواهد شد.

 

با توجه به مطالعات بین المللی که داشته اید، استفاده و سرمایه گذاری از انرژی های جایگزین را در ایران به چه میزانی صلاح می دانید؟

 

-         اگر منظورتان از انرژي‌هاي جايگزين نفت و گاز، انرژي‌هاي نو هست، بايد عرض كنم كه  در اين موارد حكم كلي نمي‌توان صادر كرد . با توجه به هزينه‌هاي  تبديل و انتقال نفت و گاز ممكن است استفاده از انرژي‌ها نو در خيلي از مناطق اقتصادي باشند. بنده هميشه انتقاد داشته و دارم كه گاز رساني به همه‌جا منطقي و اقتصادي نيست. درست است ما گاز زياد داريم اما هزينه‌هاي انتقال را هم بايد در نظر بگيريم . ما براي يك روستاي كم جمعيت دورافتاده هم گاز مي‌بريم و هم برق و هم بعضي فراورده‌هاي نفتي را منتقل مي‌كنيم و اينها همه هزينه خط‌ انتقال و شبكه و انشعاب دارد. در بسياري جاها ممكن است با  هزينه‌اي بسيار كمتر بشود چند توربين گازي يا پنل خورشيدي  يا امكانات توليد سوخت‌هاي زيستي نصب كرد و انرژي آن روستاها را خيلي ارزان‌تر تامين كرد. با مطالعه های صورت گرفته مشخص شده که براي خيلي از مناطق، انتقال برق يا تامين برق خورشيدي مقرون به صرفه‌تر از انتقال گاز است. خصوصا در ايران پتانسيل انرژي خورشيدي خيلي زياد است . در كشور آلمان حداكثر تابش خورشيد از حداقل تابش ايران كمتر است اما بخش قابل توجهي از برق آلمان از طريق انرژي خورشيدي تامين مي‌شود. شركت ملي گاز، نرم‌افزاري را توسعه داده است كه مي‌تواند مختصات جغرافيائي و اطلاعات هر منطقه را دريافت كند و بهترين گزينه تامين انرژي  را تعيين كند ولي متاسفانه توجهي نمي‌شود و همه‌جا گاز مي‌بريم و اين صرفه اقتصادي ندارد و تحت فشار نمايندگان است . نمايندگان به مردم وعده مي‌دهند كه اگر راي بياورند براي آنها گاز مي‌آورند و وزير هم مي‌خواهد از نمايندگان راي اعتماد بگيرد. در صورتي كه مردم يك انرژي راحت و خوب مي‌خواهند و نه لزوما گازرساني.  

 

عده ای معتقدند به جای گاز کشی به روستاها و شهرها بهتر است از طریق تولید برق از گاز، انرژی را در کشور توزیع کنیم. ارزیابی شما چیست؟

 

-  در اين مورد در پاسخ به سوال اول به تفصيل توضيح دادم. اما قطعا آنچه كه در حال حاضر عمل مي‌شود و هزينه‌هاي مضاعف زيرساختي را به اقتصاد تحميل مي‌كند، منطقي نيست و با توجه به تنوع اقليمي و وسعت و توپوگرافی ايران حكم كلي هم نمي‌شود صادر کرد  و بايد انرژي بهينه براي هر منطقه مطالعه شود.

 

موضوع قراردادهای نفتی، امروزه به عنوان چالشی جناحی در کشور مطرح است و جناح‌های مختلفی با متهم کردن و پیچیده کردن شرایط، علاوه بر تضعیف روحیه کارگزاران و سخت کردن مسیر حرکت صنعت نفت خسارات جبران ناپذیری به کشور وارد می کنند. مانند جریان کرسنت یا پرونده گازی ترکیه. به نظر شما در این خصوص باید چگونه عمل کرد؟

 

-          البته داستان پرونده گازي تركيه با داستان كرسنت متفاوت است. شكايات تركيه به خاطر قطعي‌هاي  بي‌برنامه در گازصادراتي به اين كشور و به خاطر تفاوت مشخصات و كيفيت گاز با آنچه در قرارداد ذكره شده، می باشد و  نيز به خاطر بالا بودن قيمت در بعضي مقاطع زماني بوده. مثلا وقتي قيمت جهاني نفت كاهش یافت، آنها  خواستار این مطلب بودند كه متناسبا قيمت گاز صادراتي ما هم كاهش یابد. اما مساله  كرسنت اين است كه يك قرارداد بين‌المللي براي صادرات گاز  منعقد كرده‌ايم و تعهدمان را انجام نداده‌ايم . من هميشه گفته و نوشته‌ام كه اين قرارداد بد بوده ولي چون به هرحال منعقد شده، بايد آنرا اجرا کنیم. چون زيان اجرا نشدن آن، خصوصا از نظر اعتبار كشور بيشتر از اجراي آن است و همچنين شانس مذاكره و چانه‌زني واصلاح آن در صورت اجرا بيشتر خواهد بود. جسارتا به نظر من متاسفانه جناح‌هاي سياسي كشور، به آن بلوغ سياسي نرسيده‌اند كه در جائي كه منافع ملي در خطر است اختلاف را كنار بگذارند و يا به عبارتي خط‌ قرمز منافع ملي را در جدال‌هاي سياسي رعايت كنند، متاسفانه فصل‌الخطابي هم در اين ميان پيدا نشده است كه كار را جمع كند و مانع وارد شدن زيان بيشتر به كشور شود. البته فراموش نكنيد كه اگر قرارداد  با مطالعه و بدون نقص منعقد شده بود كسي بهانه‌اي براي مچ‌گيري و كارشكني نداشت. بنابراين قبل از انعقاد قرادادها بايد كارشناسي لازم و كافي و مطالعات كافي بشود و نظرات همه شنيده شود، و قوي و محكم جلو برويم وبعد از انعقاد قرارداد هم به تعهدات بين‌المللي پايبند باشيم.

 

 

فاجعه در لايه نفتي پارس جنوبي  

اين مطلب در سال 1389 نوشته شده بود اما بر روي وبلاگ قرار نگرفته بود و در بهمن 94 به روز شده و بر روي وبلاگ قرار گرفت

 

فاجعه در لايه نفتي پارس جنوبي  

در يكي از جلساتي كه در سال 89 در آن شركت داشتم در مورد ميدان نفتي مشترك  ميان ايران و قطر مطلبي مطرح شد كه بسيار نگران كننده بود. يكي از همكاران حاضر در جلسه گزارش كردند كه كشور قطر همكنون روزانه 450 هزار بشكه از اين ميدان مشترك كه ما آن را  بعنوان لايه نفتي پارس‌جنوبي مي‌شناسيم نفت توليد مي‌كند. با وجود اينكه به دقت و ذكاوت آن همكار عزيز اعتماد داشتم در صحت اين مطلب ترديد كردم و شايد اين ترديد بيشتر به اين دليل بود كه دلم نمي‌خواست اين مسئله را باور كنم كه كشور رقيب، حدود نيمي از كل نفت توليدي خود را از ميدان مشترك با ما توليد كند و ما هيچ توليدي از اين ميدان نداشته باشيم. همين ترديد باعث شد بررسي دقيقتري را انجام دهم كه نتيجه آن تائيد اين گزارش بود.

نگراني تاخير تاريخي و مقداريِ كشور ما  در  برداشت از لايه گازي‌ پارس‌جنوبي هميشه آزار دهنده بوده است و كم و بيش همه از آن مطلعند، اما در اين مورد متاسفانه غفلت بسيار بيشتري وجود دارد.

كشور ما حدود  28  ميدان مشترك هيدروكربني با هفت كشور همسايه دارد كه متاسفانه در اغلب مياديني كه مورد بهره‌برداري قرارگرفته است از رقبا عقب هستيم اما وضعيت ما در ميادين مشترك با قطر از همه بدتر است. در لايه گازي پارس‌جنوبي، كشور قطر حدود 11 سال از ما زودتر آغاز به بهره‌برداري نموده است و همكنون نيز بسيار بيشتر (حدود 80درصد بيشتر) از ما توليد مي‌نمايد اما در مورد لايه نفتي وضع بسيار بدتر است.

در سمت قطر، لايه نفتي پارس‌جنوبي بنام ميدان نفتي الشاهين شناخته مي‌شود. كه در نقشه زير كه توسط قطري‌ها يا شركت‌هاي طرف قراردادشان منتشر شده با رنگ قرمز بصورت بزرگترين ميدان نفتي قطر خود را نشان مي‌دهد.

همانگونه كه ملاحظه مي‌شود قطري‌ها مرز شمالي نقشه اين ميدان را در حاشيه مرز ميان دو كشور بريده‌اند. در صورتي‌كه مطالعات نشان ميدهد كه اين ميدان در آبهاي ايران ادامه دارد و توسعه ميدان نيز در دستور كار شركت نفت و گاز پارس و پيمانكار آن شركت پتروايران بوده است كه هنوز به توليد نرسيده است. بديهي است كه هر ميزان توليد بيشتر كشور رقيب در ميادين مشترك، ما را براي هميشه از سهم خود محروم مي‌نمايد، مگر اينكه تا فرصت از دست نرفته است، به چنان ميزاني از توليد برسيم و يا ميزان توليدمان چنان از رقيب سبقت گيرد كه تاخير تاريخي را هم جبران كنيم.

قطر مطالعات اكتشافي اين ميدان را در سال 1992 با كمك شركت نفتي Maersk به پايان رساند و در سال 1994 توليد از آن را آغاز نمود و از آن پس مرتبا طرح‌هاي افزايش توليد را بر روي آن پياده نموده است بطوري كه در سال 2010 توليد آن به 450 هزار بشكه رسيده و بر اساس برنامه پيش‌بيني شده و قرارداد منعقده با شركت قديم‌الذكر، قرار بوده است كه ظرفيت توليد اين ميدان به 525 هزار بشكه در روز نفت‌خام به همراه با 83500 مترمكعب در روز گاز همراه نفت برسيد.

گزارشات نشان ميدهد كه تا پنج سال پيش حدود 160 چاه در اين ميدان حفر شده است كه 131 مورد آن چاه‌هاي توليدي و يا براي تزريق آب به منظور فشار افزائي است وبقيه چاه‌هاي اكتشافي و غيره.

شركت Maresk  از پيشرفته‌ترين فناوري‌ها و خصوصا از فناوري حفاري افقي، براي توليد از اين ميدان استفاده نموده است. گزارشات نشان مي‌دهد كه طولاني‌ترين چاه نفت جهان در اين ميدان حفر شده كه كل طول آن حدود 12 كيلومتر است كه بيش‌از 10 كيلومتر آن افقي است. بايد توجه داشت كه با استفاده از فناوري حفاري افقي احتمال اينكه قطري‌ها در داخل لايه نفتي به سمت ايران نيز نفوذ كرده باشند وجود دارد كه متاسفانه به هيچ وجه قابل رصد كردن نيست مگر اينكه بطور بسيار تصادفي يك چاه نفتي ايران با چاه قطري برخورد پيدا كند كه آنهم در شرايطي كه فعاليت در اين سمت متوقف يا بسيار محدود مي‌باشد، احتمال آن بسيار كم است. شايد اگر ايران متقابلا فعاليت گسترده‌اي در اين ميدان داشت امكان چنين اقداماتي براي رقيب بسيار محدودتر مي‌شد.

همچنين قطر از بزرگترين تجهيرات بهره‌برداري شناور موسوم به FPSO در اين ميدان بهره‌گرفته است. ميزان و گستردگي فعاليت كشور قطر در اين ميدان مسئوليت خطيري را براي دولت مردان ما و خصوصا مديران صنعت‌نفت كشور بوجود مي‌آورد كه تا نفت ميدان تخليه نشده است و ايران براي هميشه از سهم خود در اين ميدان محروم نشده است بايد كاري كرد.

به استناد وب‌سايت شركت مرسك در بهمن‌ماه 1394 حدود 40درصد از كل توليد نفت قطر تنها مربوط اين ميدان است و از آنجا كه براساس گزارش ماهانه (ژانويه 2016) دبيرخانه اوپك توليد نفت‌خام قطر در ماه دسامبر 2015 حدود  674 هزار بشكه در روز بوده است بنابراين روزانه حدود 270هزار بشكه توليد اين ميدان است به گفته اين وب‌سايت  تا كنون وظرف بيست سال 1.5 ميليارد بشكه از اين ميدان استخراج شده است. با توجه به اين كه متوسط قيمت نفت در اين بيست سال بيش از 50 دلار در بشكه بوده است دولت قطر حداقل 75 ميليارد دلار از اين ميدان عايدي داشته است.

آيا نفتي از اين ميدان عايد ايران خواهد شد؟ چه ميزان از تاخير در بهره‌برداري از اين ميدان به لحاظ تحريم‌ها بوده است؟ به راستي خسارت تحريم‌ها چه ميزان است؟ آيا توسعه هيچك از ميادين نفت ديگر ما به اندازه اين ميدان اولويت دارد؟ آيا نيازهاي لازم براي توسعه اين ميدان مشترك دريائي با لايه سخت ، با نياز توسعه مثلا يك ميدان مستقل واقع در خشكي با ضخامت لايه زياد و با تخلخل و تراوائي مناسب، يكسان است؟

تبيين نقشه راه توسعه ذخائر هيدروكربني

بهينه‌سازی مصرف انرژی در صنعت آجر کشور

بهينه‌سازی مصرف انرژی در صنعت آجر کشور

شاید براحتی بتوان ادعا کرد که صنعت تولید آجر در ایران بسیار فرسوده است و شدت مصرف انرژی درآن نیز بسیار بالا است. قریب به 7000 واحد تولیدی در کشور فعالیت می‌کنند و 36% از سوخت مورد استفاده در صنعت را به خود اختصاص می‌دهند که ازین میان تنها درصد بسیار کوچکی مجهز به فناوری‌ جدید برای تولید آجر هستند و اغلب این بنگاه‌ها با تکیه بر فناوری فرسوده و در عین حال ناکارا، محصولاتی نامرغوب و بسیار گرانتر (با در نظر گرفتن قیمت واقعی انرژی و کیفیت) از محصولات مشابه خارجی را تولید می‌کنند.  میزان مصرف انرژی برای تولید یک کیلو آجر در ایران و در مقایسه با کشورهای اروپایی بسیار بالاتر و تقریباً دو برابر است. 

در این مقاله که برگرفته از پایان‌نامه‌ای به همین عنوان است بعد از تحلیل راه‌کارهای مدیریت انرژی و معرفی شرکت‌های خدمات انرژی راه‌کار بهینه‌سازی مصرف سوخت در صنعت آجر کشور معرفی شده است .

می توانید این مقاله را از طریق لینک زیر دانلود کنید.

http://uploadboy.me/9g50k7c5zyln/sanate ajor.pdf