تداوم روند فزاينده قيمت جهانی و افسانه زدائی از بازار نفت
(اقتصاد انرژي شماره ۱۰۳ خردادماه ۱۳۸۷)
تداوم بالا بودن نسبي قيمتهاي جهاني نفت و تداوم روند افزايشي اين قيمتها، رفته رفته از بازار نفت رازگشائي و افسانهزدائي ميكند. عربستان سعودي از حدود دو سال پيش متوجه شد كه نه اين كشور و نه ساير اعضاء اوپك به دليل فقدان ظرفيت مازاد توليد، ديگر قادر به تاثيرگذاري فيزيكي بر بازار نفت نيستند و لذا ترجيح داد كه نقش خود و سازمان اوپك را در جهت كنترل مسائل رواني بازار تغيير دهد. بسياري از ديگر مقامات اوپك نيز كه ترجيح ميدادند ضعف و ناتواني اوپك و اعضاء آن در افزايش توليد نفت آشكار نشود خطدهي عربستان سعودي را پذيرفتند و هم صداي با وزير نفت عربستان دائماً در موضعگيريها و اظهار نظرهاي خود اعلام مينمودند كه مشكل بازار نفت مشكل عرضه و تقاضا و يا به عبارتي مسائل اساسي بازار نبوده و به عوامل ديگري مانند بورسبازي مربوط ميشود. سوژه جديدتر براي توجيه افزايش قيمت نفت و توجيه عدم نياز به افزايش توليد، سوژه كاهش ارزش دلار بود بسياري اظهار ميكنند كه افزايش قيمت نفت در چند ماه اخير از كاهش ارزش دلار ناشي شده است. جالب است كه اوايل هيچكس مكانيزم ارتباطي اين دو عامل را به درستي توضيح نميداد ؟! البته اينكه كاهش ارزش دلار ارزش حقيقي قيمت نفت يا قدرت خريد هر بشكه نفت را كاهش ميدهد حرف درستي است اما اينكه كاهش ارزش دلار چگونه منجر به افزايش قيمت (اسمي) نفت ميشود نياز به توجيه و استدلال دارد. ممكن است تصور شود كه كاهش ارزش دلار و افزايش ارزش ساير ارزها در مقابل دلار موجب افزايش قدرت خريد بلوكهاي غيردلاري براي نفتخام ميشود و از این طریق تقاضای نفت را افزایش داده و قیمت را بالا میبرد. اين حرف تا حدودي و در شرايط ثبات قيمتهاي نفت ميتواند درست باشد اما اولا- بايد توجه داشت كه در كشورهاي صنعتي مصرفكننده عمده نفت عضو OECD مكانيزمهاي مالياتي و وضع مالياتهاي سنگين بر فرآوردهنفتي عملاً ارتباط مصرفكنندگان نهائي را با قيمتهاي بازار جهاني نفتخام قطع كرده است، ثانیاً- بايد توجه داشت كه چه در همين كشورهاي صنعتي و چه در ساير كشورهاي واردكننده نفتخام، كاهش اخير ارزش دلار با افزايش شديد در قيمتهاي جهاني نفت همراه بوده است كه اين كاهش ارزش دلار تنها بخشي از افزايش قيمت را جبران نموده است بنابراين بعيد است كه اضافه تقاضاي قابل توجهي ناشي از كاهش ارزش دلار بوجود آمده باشد. ادعاي ديگر آن است كه كاهش ارزش دلار موجب انتقال پولها و سرمايههاي شناور در بازار بورس معاملات ارز به معاملات نفت شده است اين ادعا اگر همراه با مطالعه و بررسي آماري و مستندات باشد ميتواند قابل قبول باشد اما در غير اين صورت قابل پذيرش نيست چراكه تضعيف دلار به معناي تقويت يورو يا ارزهاي ديگر است و اصولاً منافع بورس بازان در همين نوسانات و تغييرات است و دليلي ندارد كه در شرايط پرجاذبه شدن بازارهاي معاملات ارزي آن را ترك كنند. بنظر ميرسد كه در هر حال اينك هر توجيهي كه مشكل بازار نفت را به عوامل ديگري غير از عدم كفايت عرضه و فقدان ظرفيت مازاد توليد نسبت دهد مورد استقبال اوپكيها قرار ميگيرد.
در واقع بنظر ميرسد مشكل اصلي يا حداقل اصليتر بازار نفت همان چيزي است كه اخيرا "كريستوفر دومارژري" مديرعامل شركت توتال گفته است. وي چند هفته قبل اعلام كرد كه: "به علت عرضه محدود نفتخام و كمبود ظرفيت مازاد توليد در بين توليدكنندگان عضو اوپك، قيمتهاي نفت احتمالاً به روند سعودي خود ادامه خواهد داد. دومارژري اشاره ميكند كه امروز كشورهاي عضو اوپك در سقف ممكن توليد ميكنند و ادعا ميكند كه تنها عربستان سعودي اضافه ظرفيت محدودي دارد اما مجبور است آن را بعنوان سوپاپ اطمينان بازار حفظ كند. البته یکی از افسانههای بازار نفت نیز همین اضافه ظرفیت محدود عربستان یا به قول دومارژری سوپاپ اطمینان بازار است. معلوم نیست که واقعاً اضافه ظرفیتی وجود دارد یا سعودیها سعی کردهاند که توهم وجود آن را بعنوان سوپاپ اطمینان بازار نگهدارند. در صورت تداوم روند فعلی بازار، دیر یا زود واقعیت این اضافه ظرفیت هم روشن خواهد شد.
اما بنظر ميرسد كه آقاي دومارژري يا به مسائل رواني بازار توجه ندارد ويا به عنوان مدير يك شركت نفتي از بالا رفتن قيمت نفت خشنود است و از افزايش بيشتر آن نيز استقبال دارد. درصورتي كه بسياري از مقامات كشورهاي مصرف كننده بتدريج حقايق بازار را درك كردهاند و قانع شدهاند كه منطق عربستان سعودي به نفع ايشان است و فهميدهاند كه اگر به اوپك فشار زيادي وارد كنند و اوپك دست خود را بالا ببرد و افشا شود كه كاري از اوپك ساخته نيست حساسيت رواني بازار دوچندان خواهد شد.
برخلاف روساي قبلي آژانس بينالمللي انرژي (IEA) كه مرتبا به اوپك فشار ميآوردند كه توليد خود را افزايش دهد "نوبوتاناكا" رئيس جديد اين آژانس مواضع منطقي تري دارد. ظاهرا در جريان سفر اخير وي به عربستان، سعوديها وي را قانع كردند و او در پايان سفرش گفت كه: "اگر اوپك ميزان توليد خود را در سطوح فعلي حفظ كند توازن بين عرضه و تقاضا بيشتر خواهد شد و وضعيت آينده بهتر و متعادلتر خواهد بود". تاناکا بعداً در کنفرانس بینالمللی انرژی در شهر "رم" در اوایل اردیبهشت ماه نیز این حرف را تکرار کرد و گفت : در حال حاضر میزان تولید نفت کافی است. تاناکا همچنین گفت:"نمایندگان کشورهای تولیدکننده و مصرفکننده، در جریان کنفرانس به این نتیجه نرسیدند که قیمتهای نفت 117 دلار در بشکه قیمتهای بالائی است".
بنظر میرسد مدیران و مقامات غربی به میزانی که شناخت و اطلاعات بیشتری از وضعیت جهانی انرژی و بازار نفت دارند، پذیرش بیشتری از واقعیت دارند و فهمیدهاند که تحریک بازار و مقابله با اوپک فایدهای ندارد. در حالی که "گوردون بران" نخست وزیر انگلستان اخیرا خواستار افزایش تولید اوپک شده بود، "مالکولم ویکس" وزیر انرژی این کشور، هفته گدشته اعتراف کرد که راهحل آسانی برای افزایش تولید نفت وجود ندارد. وی گفت فکر نمیکند که اوپک بتواند نفت بیشتری را وارد بازار کند. جرج بوش نیز هفته گذشته گفت که هیچ عصای جادوئی وجود ندارد که قیمتهای بالای سوخت را کاهش دهد و بار دیگر از کنگره خواست که در واقع حساسیتهای زیستمحیطی را کنار بگذارند و اجازه حفاری در میادین نفتی آلاسکا و نیز احداث نیروگاههای هستهای و زغال سنگی را صادر کنند.
حداقل در دو دهه گذشته این پدیده به یک روال جا افتاده تبدیل شده بود که مراجع غربی و خصوصاً "آژانس بینالمللی انرژی" و اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده در پیشبینیهای بلند مدت نفت و انرژی خود عمدتاً بر روند تقاضای جهانی تاکید داشتند و تقاضای جهانی نفت را پیشبینی میکردند و پس از مشخص کردن سهم تولید غیر اوپک، بدون توجه به محدودیتهای حوزهها و ذخائر زیرزمینی نفتی، فرض میکردند که اوپکیها بقیه نیاز بازار را تولید خواهند نمود و خصوصاً برای عربستان سعودی ارقام افسانهای بالاتر از بیست میلیون بشکه تولید و گاهی حتی تا بیست و هشت میلیون بشکه ظرفیت تولید نفت را لحاظ میکردند. اما اینک با روشن شدن حقائق، وزیر نفت عربستان سعودی در اوج شرایط فشار بازار اعلام مینماید که ظرفیت تولید این کشور حتی تا سال 2020 نیز از 12.5 میلیون بشکه در روز تجاوز نخواهد کرد. ظاهراً ادعاهای "متیو سیمونز" در کتاب غروب نفت در صحرا در مورد مشکلات و محدودیتهای تولید عربستان سعودی که در سال 2005 میلادی به رشته تحریر درآمد، اینک اعتبار خود را اشکار نموده است.
در میان دو کاندیدای رقیب حزب دموکرات آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 این کشور، "باراک اوباما" نشان داد که حداقل در مورد بازار نفت شناخت بیشتر نسبت "هیلاری کلینتون" دارد. در حالی که هیلاری، اوپک را تهدید نمود که در صورت رأی آوردن قوانینی را به تصویب خواهد رساند که بتواند با اوپک مقابله کند و مانع کارتلی عمل کردن اوپک و وضع محدودیت توسط این سازمان برای سقف تولید شود، اوباما از شورشیان نیجریه درخواست کرد که از حمله به تاسیسات نفتی دست بکشند تا تولید نفت این کشور افزایش یابد و این درخواست تا حدودی هم مورد استقبال شورشیان وابسته به جنبش رهائیبخش دلتای نیجر قرار گرفت.
در هر حال درست است که طی دوسال گذشته عوامل تکنیکی و سیاسی-روانی و محدودیتهای پائیندستی و بازارهای بورس به مقدار زیادی بر بازار نفت تاثیر گذار بوده اند، اما نباید فراموش کرد که چنین عواملی همواره کم و بیش وجود داشتهاند. واقعیت اینستکه همانطورکه "جفری کاپفر" (از مقامات ارشد وزارت انرژی امریکا) میگوید: قیمتهای بالای نفت ناشی از عوامل بنیادین بازار است. صفر شدن (یا نزدیک به صفر شدن) ظرفیت مازاد اوپک در دو سال گذشته تاثیرگذاری سایر عوامل را نیز به شدت افزایش داده و دامنه نوسانات را تشدید نموده است.
اخیرا عدهای از اعضاء کنگره امریکا دولت این کشور را تحت فشار قرار دادهاند که برای آرامش دادن به بازار، ذخائر استراتژیک را وارد بازار نماید و یا حداقل توقف افزایش سطح ذخیرهسازیها را در دستور کار قرار دهند. بنظر میرسد ارائهدهندگان این پیشنهاد نیز جزء کسانی هستند که به حساسیتهای بازار نفت وقوف ندارند. طی سه دهه گذشته، ظرفیتهای مازاد تولید اوپک و ذخائر استراتژیک کشورهای مصرفکننده، دو سوپاپ اطمینان مکمل در کنترل بازار نفت بودهاند. در شرایطی که یکی موضوعیت خود را از داده است، حساسیت دومی دوچندان میشود و اگر شرایط بازار کشورهای عمده مصرف کننده را مجبور کند که به این ذخائر نیز دست ببرند انتظار قیمتهای بسیار بالاتر را باید داشت.
بنظر میرسد کاهش تقاضای جهانی نفت، تنها چیزی است که در این شرایط میتواند عطش بازار نفت را فرونشاند. اگر کاهش و توقف رشد اقتصادی ایالات متحده تداوم یافته و به رکود اقتصادی این کشور منتهی شود و رکود اقتصادی بزرگترین اقتصاد جهان رکود بقیه اقتصادهای عمده را در پی داشته باشد. قیمت جهانی نفت میتواند در سراشیبی سقوط قرار گیرد. البته تحولات و ابداعات تکنولوژیکی نیز عامل دیگری هستند که بدلیل قابل پیشبینی نبودنشان طبعاً موضوع این تحلیل قرار نگرفتهاند و این تحلیل طبعاً بر مبنای تداوم روند فنی موجود جهان است.
وبلاگ دیگر و جدیدتر من