دیپلماسی در معنای لغوی به دو معنا گرفته می‌شود . در معنای اول واژه دیپلماسی دقیقا معادل سیاست خارجی یک کشور است، معنای سیاست خارجی روشن است وسیاست خارجی انرژی نمی‌تواند  معنا و مفهمومی داشته باشد. در معنای دوم که رایج تر و محوری‌تر است، دیپلماسی به معنای ابزار سیاست خارجی و تحقق اهداف سیاست خارجی است. ابزار تعامل و مذاکره و گفتگو و تاثیرگذاری در سطح بین‌المللی و بر کشورهای دیگر برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی که مستلزم رفت و آمد و حضور در محافل و مجامع بین‌المللی و ارتباط با محیط خارجی و دیگران است. در این معنای دوم و در واقع معنای اصلی از دیپلماسی که در دیپلماسی انرژی از آن وام گرفته شده است، دیپلماسی انرژی می‌تواند بعنوان ابزار حضور و ارتباط و تعامل و گفتگو  و تاثیرگزاری بر دیگران و محیط بین‌المللی برای تحقق سیاست‌های انرژی مطرح باشد.

باید دقت داشت که چنانچه که ذکر شد ابزارها وسیله پیشبرد و تحقق اهداف و سیاست‌ها هستند و لذا بدون روشن بودن هدف و سیاست ابزار اصالت و معنی ندارد. بنابراین دیپلماسی انرژی زمانی معنا دارد که راهبردها و سیاست‌های انرژی کشور خصوصا سیاست‌های بین‌المللی انرژی روشن باشد. البته ابزار دیپلماسی می‌تواند به تبیین سیاست‌ها هم کمک کند در اینجا هدف دیپلماسی جمع‌آوری اطلاعات و روشن کردن فضا برای تعیین سیاست خواهد بود.

شاید ذکر یکی دو مثال به درک مطلب کمک کند: فرض کنید دولت به این جمع‌بندی برسد که مناسب است از موقعیت جغرافیائی کشور و از زیرساخت‌های حمل و نقل کشور برای لجستیک مواد هیدروکربنی استفاده کند و فکر کند که در این صورت هم منافع اقتصادی حاصل خواهد شد و هم به تحکیم روابط با همسایه‌ها منجر خواهد شد. ابتدا باید با ابزار دیپلماسی اطلاعات جمع کرد که اصلا چنین چیزی ممکن است یا نه، ممکن است تعاملات دیپلماتیک ما را به این نتیجه برساند که کشورهای همسایه به عللی مطلقا حاضر به چنین همکاری‌ای نیستند آنگاه سیاست قابل تعریف بر طرف کردن این علت‌ها خواهد بود مثلا اگر این علت فشار قدرت‌های جهانی است دیپلماسی برای تحقق این سیاست باید تلاش کند این فشار را منتفی کند.  اما ممکن است معلوم شود که کشورهای همسایه مشکلی برای همکاری در این زمینه و استفاده از پهنه ایران برای حمل و نقل و سوآپ و ترانزیت انرژی ندارند. آنگاه همکاری در این زمینه  به یک سیاست تبدیل خواهد شد و حالا تحقق این سیاست به نوبه خود مستلزم فعالیت دیپلماتیک است، دیپلماسی انرژی باید موانع را بر طرف کند فضای کسب و کار طرف‌های مقابل را بشناسد تعامل و گفتگو کند تا به قراردادهای خوب برسد و تا این سیاست محقق شود.

مثال دیگر: فرض کنید سیاست انرژی کشور این باشد که صادر کننده گازطبیعی شود. خوب برای صادرکننده گاز شدن، مقاصد و بازارهای مختلفی وجود دارد. فرض کنید مطالعات نشان دهد که بهترین بازار برای گاز ما  بازار اروپاست حال قبل از این که صادرات گاز به اروپا تبدیل به یک سیاست و هدف شود ابتدا باید بررسی شود که آیا اروپا هم تمایل به گاز ایران دارد یا نه و رقبا اجازه ورود می‌دهند یا نه، در اینجاست که ابزار دیپلماسی در کنار بررسی و مطالعه اسناد سیاستی اروپا و رقبا، به کار می‌آید از طریق گفتگو و تعامل و حضور فعال در مجامع و محافل و همایش‌های بین‌المللی و امثال آن باید مشحص کرد که آیا بازار اروپا بر روی گاز ما گشوده است یا گشودنی است یا نه و اگر گشوده و قابل گشودن نیست بازار دیگری را انتخاب کنیم و اگر هست آنوقت صادرات گاز به اروپا به یک سیاست و هدف تبدیل خواهد شد که تحقق آن به نوبه خود نیازمند فعالیت‌های دیپلماتیک است. زمینه‌سازی و بازارسازی حل موانع و مشکلات تا رسیدن به قراردادهای معتبر، تلاش دیپلماتیک عظیمی می‌طلبد. بنابراین دیپلماسی هم به تدوین سیاست کمک می‌کند و هم به تحقق سیاست تدوین شده،  ولذا اگر نه سیاست روشنی وجود داشته باشد و نه  اراده و نیازی به تدوین سیاست وجود داشته باشد، دیپلماسی معنای چندانی نخواهد داشت. نکته مهم دیگری که از این بحث و از مثال‌ها حاصل می‌شود این است که موفقیت دیپلماسی انرژی در همه سطوحی که ذکر شد، مستلزم  همکاری و هماهنگی فعال میان دو بخش انرژی و سیاست‌خارجی و وزارتین نفت و نیرو و وزارت امور خارجه است. وزارت امورخارجه است که همه جا سفارت و نمایندگی و دیپلمات دارد و می‌تواند هم به تکمیل اطلاعات و هم به تسهیل تحقق سیاست‌ها و اهداف انرژی کمک کند. البته به شرطی که کاملا نسبت به مسائل انرژی مطلع باشد. وزارتین نفت و نیرو نیز بدون کمک آنها نمی‌توانند توفیق کافی داشته باشند. این تعامل برای سیاست‌خارجی کشور هم مهم است چراکه به هرحال ایران در جهان به منابع نفت و گازش شناخته می‌شود و اهرم همکاری‌های نفت و انرژی برای سیاست‌خارجی کشور و تحکیم روابط با کشورهای دیگر و جهان اهرم تعیین کننده ایست. البته معادله ساده و ساده‌اندیشانه بشکه مجانی دادن و رای کشورها را در مجامع بین‌المللی گرفتن مورد نظر نیست. حتی دستگاه دیپلماسی برای امتیازگیری از کشورها می‌تواند از این ابزارهای انرژی استفاده کند، بعنوان مثال فرض کنید که ما بازاری را برای گازمان انتخاب نکرده‌ایم و بازار هدف ما نیست اما دستگاه دیپلماسی با همکاری دستگاه نفت می‌توانند وانمود کنند که این بازار مورد نظرشان است و از رقبائی که در آن بازار حضور دارند و احیانا مخالف ورود ما هستند  امتیاز بگیرند. نمونه روشن و واقعی تحقق یافته‌اش این است که سال‌ها پیش و در شرایط تشدید تحریم‌ها علیه ایران دولت هندوستان متقاضی گاز ایران شد و هندی‌ها تا مرحله قرارداد هم پیش آمدند ولی بعدا معلوم شد که از ابتدا هدفشان این بوده است که از ایالاتمتحده امریکا در زمینه ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای امتیاز بگیرند و امریکا امتیاز بدهد که آنها سراغ ایران نیایند. اگر ما هم متقابلا دیپلماسی انرژی فعالی داشتیم و تعامل قوی میان وزارتین نفت و خارجه برقرار بود شاید از ابتدا می‌توانستیم بفهمیم که هندی‌ها در خرید گاز از ایران جدی نیستند و این همه وقت و هزینه صرف نمی‌کردیم تا بعد خط‌لوله صلح یا IPI که هدف اصلی‌اش بازار هند بود به خط‌لوله ایران و پاکستان (IP) محدود شود و به بازاری محدود شود که نه اقتصادی است و نه نظمی دارد و هنوز هم پاکستانی‌ها تعهداتشان را عمل نکرده‌اند.

هنر دیپلماسی این است که گاهی می‌تواند از هیچ و البته از نکته‌سنجی و فرصت‌طلبی در فضای بین‌المللی، موقعیت  و حتی درآمد برای کشور ایجاد کند.

از یک سو جهان انرژی جهان پر تحولی است و از سوی دیگر مسائل و تحولات انرژی موتور محرکه بسیاری از تحولات سیاسی و ژئوپلتیکی است، بنابراین شاید بدون یک دیپلماسی انرژی فعال و پویا نه بتوان برای بخش انرژی برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری دقیقی انجام داد و سیاست‌ها و برنامه‌ها را روزآمد کرد و نه سیاست خارجی توفیق کامل داشته باشد.

فراهم کردن زمینه جذب سرمایه خارجی و تصحیح تصویر دیگران در مورد فضای کسب و کار کشور برای جذب سرمایه نیز مستلزم دیپلماسی فعال است. در جهان پر رقابت انرژی شناخت وضعیت و توان و برنامه‌های رقبا نیز مستلزم دیپلماسی فعال و حضور و تعامل است. باز به عنوان یک مثال: اگر ما طرح خط‌لوله گاز موسوم به TAPI (ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند) را رقیب خود می‌دانیم صرف مخالفت کردن از دور، مشکلی را حل نمی‌کند. با استفاده از روابط خوبی که با همه کشورهای مسیر TAPI داریم میتوانیم با یک دیپلماسی فعال متقاضی پیوستن با آن و لوپ کردن آن با خطوط‌لوله ایران شویم و با ورود و تعامل منافع ملی‌مان را تعقیب کنیم.

بخشی از دیپلماسی انرژی به حضور فعال در همایش‌های و نشست‌های معتبری که دائما در این سوی و آنسوی جهان برگزار می‌شود، مرتبط است. متاسفانه حضور ایران  در این مجامع و محافل بسیار کم رنگ است. دوره طولانی تحریم‌های بین‌المللی بر علیه ایران و خصوصا فضای نامساعد بین‌المللی بر علیه ایران که در دروان هشت ساله دولت نهم و دهم بوجود آمد، دیپلماسی انرژی کشور را در لاک یاس و نا امیدی از ارتباط و تاثیرگذاری فروبرد، بنظر می‌رسد در شرایط پس از برجام نیز هنوز کاملا از این لاک خارج نشده‌ایم.