ابتدا براي خواننده محترم يادآوري مي‌نمايم كه نفت‌خام در لايه‌هاي نفت‌پذير در  اعماق زمين در دل سنگ قرار دارد، سنگي كه حالت  اسفنجي و تخلل دارد ونفت‌خام در طول ميلياردها سال در درون خلل و فُرج اين سنگ نفوذ كرده‌ است. وقتي مطالعات اكتشافي يك ميدان نفتي كامل مي‌شود حجم بخشي از سنگ مخزن نفتي كه نفت در آن نفوذ كرده است تخمين زده‌ مي‌شود. در كنار اين، در جريان حفاري اكتشافي نمونه‌هائي از سنگ مخزن  خارج  مي‌‌شود و در شرايط آزمايشگاهي ميزان  فشردگي سنگ و ميزان فضاي خالي  يا ميزان تخلخل آن كه نفت در آن نفوذ كرده است مشخص مي‌شود.  از حاصل‌ضرب آن بخش از سنگ مخزن كه داراي نفت است و ميزان تخلخل سنگ،  حجم نفت مخزن نفتي تخمين زده مي‌شود. البته همه اين تخمين‌ها با تقريب زيادي مواجه است و اصولا بايد دانست كه مخزن زيرزميني نفتي يك پديده ريسك و عدم اطمينان است. همه چيز در اعماق زياد قراردارد و معلوم نيست كه مثلا فشردگي سنگ و ميزان تخلخل در همه جاي مخزن يكسان باشد. به هر حال آنچه كه در اين مرحله تخمين زده ‌مي‌شود ، اصطلاحا "نفت‌درجا (Oil  in Place)" ناميده مي‌شود ولي آن‌چه كه مهم است نفت قابل بازيافت و ضريب بازيافت است. ضريب بازيافت يعني اين‌كه چند درصد از نفت از درون اين سنگ قابل بيرون كشيدن است. ميادين نفتي از جهات متعددي با يكديگر تفاوت دارند و ضريب بازيافت نيز از يك مخزن نفتي به مخزن ديگر متفاوت است و بستگي به عوامل زيادي دارد. متوسط ضريب بازيافت در شرايط مخازن نفتي  ايران بين  18 تا 27 درصد ذكر مي‌شود. بيشترين سعي و تلاش پژوهش و توسعه دانش و فناوري‌ها در بخش بالادستي صنعت‌نفت جهان، در جهت بالابردن ضريب بازيافت است. درعين حال توليد غيربهينه يا اصطلاحا غيرصيانتي از يك ميدان مي‌تواند ضريب بازيافت را كاهش دهد و بخشي از نفتي را كه در شرايط توليد بهينه ميدان قابل بازيافت بود را غيرقابل بازيافت نمايد. كشورها و شركت‌هاي نفتي تمام تلاش خود را مي‌نمايند كه ضريب بازيافت را افزايش دهند عناويني مانند "بازيافت‌ثانويه" از ميادين نفتي ، "روش‌هاي پيشرفته  افزايش بازيافت" و امثال آن،  همه به همين ضريب بازيافت مربوط است اگر  روش‌ها و اقداماتي بكار گرفته شود كه ميزان استخراج از  ميدان را نسبت به ضريب بازيافت اوليه افزايش دهد به آن توليد اضافي  "توليد ثانويه"  گفته مي‌‌شود. استخراج و توليد صيانتي يا حداكثري و بهينه از ميدان مستلزم مديريت بهينه ميدان و  استخراج از ميدان است كه از برنامه اوليه توسعه  ميدان تا تخليه كامل نفت قابل بازيافت يعني در تمام طول عمر ميدان جريان دارد و روش‌هاي گوناگوني براي افزايش ضريب بازيافت وجود دارد و هر روز ممكن است دانش جديدي در اين رابطه حاصل آيد.

اما در ميان همه روش‌هاي شناخته شده براي افزايش ضريب بازيافت، تزريق گاز به ميدان نفتي بارزترين و مهمترين روش است كه وضعيت آن در ايران مطلوب نيست.

با يك جستجوي اينترنتي مي‌‌توان صدها صفحه اطلاعات و ده‌ها مقاله راجع به اهميت تزريق گاز و اين كه اين امر يكي از  مهمترين و شايد مهمترين روش افزايش بازيافت است و در همه‌جا بكار گرفته مي‌شود را بدست آورد.كشور نروژ از سال 1971 توليد كننده نفت و گاز شده است، يكي از مديران برجسته اداره نفت نروژ (NDP) در اواخر سال گذشته ميلادي اعلام  كرد كه از سال 1975حجم عظيمي از گاز به ميادين نفتي نروژ تزريق شده است و حاصل آن افزايش توليد (توليد ثانويه) به ميزان 2 تا 2.3 ميليارد بشكه بوده است. در حالي كه نروژ جزو بزرگترين توليدكنندگان و صادركنندگان گاز جهان است، مدير نروژي توضيح مي‌دهد كه در طول سال‌ها  نفتي شدن نروژ، همواره يك چهارم كل گاز توليدي كشور به ميادين نفتي تزريق شده است و اين رمز و راز افزايش ضريب بازيافت ميادين نفتي نروژ است. وي همچنين توضيح مي‌دهد كه سوزاندن گاز همراه نفت در نروژ كاملا ممنوع است در حالي كه در ايران هنوز روزانه حجم عظيمي از گاز  همراه نفت (شايد بيشتر از يك فاز پارس‌جنوبي) در حال سوختن است.

جملات زير عينا از سايت مناطق نفت‌خيز جنوب گرفته شده است (در تاريخ 2/5/95) : " بر مبناي مطالعات و تحقيقات آزمايشگاهي انجام شده در زمينه روش‌هاي مناسب افزايش بازيافت ذخاير نفت در مخازن كربناته جنوب غرب ايران، تزريق گاز مناسبترين روش، تشخيص داده شده است. عمليات تزريق گاز در مخازن اين شركت با هدف تثبيت فشار يا افزايش فشار ستون نفت مخزن ، صورت مي‌گيرد و اين درحالي است كه اجراي پروژه‌هاي تزريق گاز ، علاوه بر افزايش بازيافت نفت از مخازن ، باتوجه به هدف‌هاي ياد شده ، عامل اصلي كاهش مشكلات عملياتي بهره برداري از چاه‌ها نيز به شمار مي‌آيد ."

اتفاق نظر مهندسين نفت جهان بر اهميت تزريق گاز براي افزايش ضريب بازيافت در حدي است كه تعبيري در بين آنها وجود دارد كه بعضي از ميادين گازي را بايد فداي افزايش بازيافت از ميادين نفتي نمود. البته گاز تزريقي نهايتا فدا نمي‌شود و قابل بازيافت است. تزريق گاز هم فشار مخزن را حفظ مي‌كند و وهم چون خود از نوع هيدروكربن است و قابليت امتزاج با هيدروكربن‌هاي داخل مخزن نفتي را دارد به استخراج بهتر كمك مي‌كند.

تجربه حضور شركت‌هاي خارجي در ايران براي افزايش بازيافت نيز حكايت از بي‌بديل بودن تزريق گاز دارد . از ميان ميادين تحت قراردادهاي بيع‌متقابل بسياري از آنها مربوط توليد ابتدائي از ميدان (Green Fields)و معدودي مربوط به افزايش توليد از ميادين قديمي(Brown Fields) بوده‌اند، مگر غير از اين بوده است كه شركت‌هاي نفتي بين‌المللي طرف قرارداد نيز از تزريق گاز براي افزايش توليد استفاده‌ كرده‌اند. شركت معروف و بزرگ شل  براي افزايش توليد از ميادين دريائي سروش و نوروز از روش تزريق همزمان گاز و آب استفاده نمود كه به هرحال تزريق گاز جزء لاينفك آن بود در عين حالي كه عد‌ه‌اي از متخصصين ايراني با تزريق همزمان آب در اين ميدان مخالف بودند و تنها تزريق گاز را تائيد مي‌كردند كه نتايج كار نيز گفته ايشان را تائيد نمود.

با همه اين اوصاف دغدغه چنداني در مديران بالاي وزارت نفت در مورد تزريق گاز به عنوان مهمترين عامل افزايش ضريب بازيافت ملاحظه نمي‌شود. تقريبا در طول همه برنامه‌هاي پنج‌ساله، عملكرد تزريق گاز در ميادين نفتي بسيار كمتر از تعهدات برنامه‌اي و اغلب كمتر از يك‌سوم آن بوده است. اين در حالي است كه تعهدات برنامه‌اي نه براساس  نياز ميادين نفتي به تزريق گاز  بلكه  بر اساس اعلام توانائي نفت بوده است. يعني اگر نياز ميادين به تزريق گاز براي توليد صيانتي را مد نظر قراردهيم آنچه تحقق يافته است كمتر از يك‌چهارم بوده است. اغلب متخصصين نفتي اتفاق نظر دارند كه بايد حداقل بين 300 تا 350 ميليون مترمكعب در روز تزريق گاز به ميادين نفتي بزرگ و قديمي كشور صورت پذيرد در صورتي كه متوسط عملكرد بيست سال گذشته به 90 ميليون مترمكعب در روز نيز نمي‌رسد. درست است كه در بسياري از سال‌هاي اين دوره مشكل كمبود گاز داشته‌ايم و بهره‌برداري از فازهاي پارس‌جنوبي به دلايل مختلف با تاخير مواجه بوده است اما كمبود گاز در كشور همه ماه‌هاي سال را شامل نمي‌شده است اگر دغدغه و قاطعيت كافي در اين مورد وجود داشت مي‌شد با تزريق بيشتر در فصول حداقل مصرف گاز، ميانگين تزريق سالانه را بسيار بالاتر برد.

در سال‌هاي 1381 يا 1382 تصميم به انتقال گاز سه فاز از توليدات پارس‌جنوبي براي تزريق به ميدان نفتي آغاجاري گرفته شد و به همين دليل براي فازهاي 6، 7 و 8  ميدان گازي پارس‌جنوبي پالايشگاه‌هاي گوگردزدائي (يا اصطلاحا شيرين‌سازي گازترش) در نظر گرفته نشد. درست است كه به لحاظ تئوريك تزريق گاز حاوي سولوفور يا  گازترش، در ميدان نفتي كه خود نيز داراي سولفور بالا باشد مشكلي ندارد اما  از نظر عملي انتقال اين گاز در مسافت‌هاي دور به لحاظ خورندگي بالاي تركيبات گوگردي و سمي  بودن اين تركيبات، خطرناك است. در همان زمان به هشدارهاي متخصصان در زمينه خطرناك بودن انتقال گازترش در مسافت 510 كيلومتري از پارس‌جنوبي تا آغاجاري توجهي نشد اما در عمل تزريق گاز ترش به ميدان آغاجاري تنها مدت كوتاهي ادامه يافت و كمپرسورها و تجهيزات فشارافزائي گاز براي تزريق به اين ميدان نيز دچار مشكل شد و تزريق به ميزان كافي ادامه نيافت و دغدغه چنداني هم در اين زمينه در مديريت بالاي صنعت نفت ديده نمي‌شد. شنيده مي‌شود كه اخيرا با بهره‌برداري از فازهاي جديد پارس‌جنوبي تزريق گاز به ميدان آغاجاري از سر گرفته شده است كه اميد است چنين باشد و تداوم يابد.

اين درست نيست كه مديريت بالاي وزارت نفت از مساله ضريب بازيافت تنها براي جا انداختن ضروت استفاده از شركت‌هاي بزرگ نفتي بين‌المللي (ديروز در غالب بيع متقابل و امروز در قالب IPC) استفاده ابزاري نمايد، بلكه بايد در عمل تعهد خود را در اين زمينه ثابت كند و دغدغه و تلاش و پيگيري در مورد تزريق گاز يكي از مهمترين علائم اين تعهد است. آيا يك چندم تلاشي كه براي جا انداختن قراردادهاي نفتي (ديروز بيع‌متقابل و امروز IPC)  شده و مي‌شود براي حل مشكلات تزريق گاز هم بوده است؟ آيا هنوز هم در برنامه‌هاي آتي نفت حجم كافي گاز براي تزريق به ميادين نفتي در نظر گرفته شده است؟‌ اين در حالي است كه بر خلاف بيع‌متقابل و IPC به راحتي مي‌توان اجماع و حمايت عمومي متخصصين و مديران كشور را در مورد تزريق كافي گاز به ميادين نفتي جلب و جذب نمود.

علاوه‌بر اين همانطور كه در بالا اشاره شد البته روش‌هاي ارتقاء ضريب بازيافت به تزريق گاز محدود نمي‌شود. اخيرا در نوشـته‌هاي ديگري نيز توضيح داده‌ام كه شركت‌هاي تخصصي كوچك فراواني در دنيا وجود دارند كه صاحب فناوري هستند و حتي شركت‌هاي مشهور و بزرگ نفتي نيز از خدمات آنها استفاده مي‌كنند و مي‌شود از طريق عقد قرارداد با آنها روش‌هاي ديگر را نيز بكار گرفت. قبلا هم نوشته‌ام كه درجائي كه منافع ملي ايجاب كند حساسيتي نسبت به استفاده از شركت‌هاي خارجي تحت هر نوع قراردادي ندارم  اما در مورد ميادين توليدي قديمي اگر مساله واقعا ضريب بازيافت است، اين درست نيست كه اگر يك شركت توليدي و بهره‌برداري نفتي، عقد قراردادبا چنين شركت‌هاي كوچك تخصصي را براي افزايش ضريب بازيافت پيشنهاد دهد با آن مخالفت شود و تنها اصرار بر عقد قرارداد با بزرگان باشد.

اميد است حالا كه وضع توليد گاز در كشور نيز بهتر شده است مديران نفتي تعهد عملي خود به ارتقاء ضريب بازيافت را با پيگيري قاطع تدوين و اجراي برنامه‌هاي تزريق گاز به نمايش بگذارند.

 

لینک در روزنامه شرق:

http://www.sharghdaily.ir/News/98814/%D9%83%D9%85%E2%80%8C%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87%D9%8A-%D9%85%D8%AF%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%81%D8%AA%D9%8A-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%B6%D8%B1%D9%8A%D8%A8-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%8A%D8%A7%D9%81%D8%AA