دعواهاي جناحي را در مرز صيانت از منافع ملي محدود كنيم
حسنتاش در گفتوگو با "نکونیوز":
دعواهاي جناحي را در مرز صيانت از منافع ملي محدود كنيم
از سال 2009، پتانسیل کاهش بهای نفت به وجود آمده بود
اخیراً شاهد حملات سازمانیافته به دستاوردهای دیپلماتیک دولت، این بار از منظر اقتصادی هستیم. در بخشی از این رویکردهای تخریبی، شاهدیم که با بهرهبرداری از گفتههای یکی از نمایندگان پیشین ایران در اوپک، از دو منظر به سخنان رییسجمهوری اسلامی ایران که گفته بود، "اگر برجام نبود، حتی یک بشکه نفت هم نمیتوانستیم صادر کنیم"، تاخته شده است.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۳ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۰
اخیراً شاهد حملات سازمانیافته به دستاوردهای دیپلماتیک دولت، این بار از منظر اقتصادی هستیم. در بخشی از این رویکردهای تخریبی، شاهدیم که با بهرهبرداری از گفتههای یکی از نمایندگان پیشین ایران در اوپک، از دو منظر به سخنان رییسجمهوری اسلامی ایران که گفته بود، "اگر برجام نبود، حتی یک بشکه نفت هم نمیتوانستیم صادر کنیم"، تاخته شده است.
این موضوع که این سخنان بر چه مبنا و با چه هدفی گفته میشود، کم و بیش مشخص است. اما این که چه پاسخ قانعکنندهای برای آنانی که همیشه حرفی برای گفتن دارند، از زبان چه کسی گفته شود، شاید تا اندازهای بتواند مسایل را برای همگان و کسانی که از دور، دستی بر آتش داشته و بدون نگاه کارشناسانه، سخن میگویند، روشن سازد.
برآن شدیم با سید غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی، نايب رئيس و مدير اجرایی انجمن اقتصاد انرژی ایران که پیشینه سالها مدیریت در وزارت نفت و پژوهش و تحقیق در این حوزه را دارد، به گفتوگو بنشینیم. گفت و گوی نکونیوز با دکتر حسنتاش را می خوانید:
**********************************
پرسش نخست آن است که به باور جنابعالی به عنوان کارشناس ارشد حوزه اقتصاد انرژی، در صورت تصویب نشدن برجام و عدم الغای قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، کنگره ایالات متحده و پارلمان اروپا، تولید و صادرات نفت ایران چه سرنوشتی مییافت؟
بايد اشاره كنم كه اداره اطلاعات انرژي ايالاتمتحده در سال ۲۰۱۲ بر اساس قانون اجرائي بودجه دفاعي این کشور و در جهت برنامه تحريمهاي اعمالشده عليه ايران، موظف شد كه هر دو ماه يكبار گزارشي را تحت عنوان "وضعيت دسترسي به نفت و فرآوردههاي نفتي و وضعيت قيمت نفت در همه كشورهاي بدون ايران" تهيه نمايد.
يعني بطور خلاصه وضعيت بازار نفت، بدون نفت ايران چگونه است. در واقع به وضوح هدف از اين گزارش آن بود كه فشار بر روي صادرات نفت ايران را به گونهاي تنظيم كنند كه هم بازار نفت دچار كمبود و مشكل نشود و هم قيمتها بيش از حد زياد نشود.
اين گزارش نشان ميداد كه آخرين وضعيت بازار چيست و بازار جهاني نفت، بدون ايران چقدر كمبود دارد و آمریکاییها متناسب با آن، در قالب تحريمها، صادرات نفت ايران را به گونهای تنظيم ميكردند كه بازار دچار كمبود نشود و هرچقدر شرايط بازار اجازه ميداد، فشار را بر روي صادرات ايران بيشتر ميكردند.
تاكنون ۲۵ شماره از اين گزارش منتشر شده و بر روي سايت اداره مذكور در دسترس است. حال توجه بفرمائيد كه از اواسط سال ۹۳، بازار جهاني نفت با اضافه عرضه روبرو شد و اينجانب در مقالهاي كه بر روي وبلاگ شخصیام موجود است و در آذرماه ۹۲ نوشته شده، پيشبيني كرده بودم كه در سال ۹۳، بازار، با مازاد عرضه روبرو و فشار بر ايران بيشتر ميشود.
مازاد عرضه بازار در سال ۹۴ به حدود ۲ ميليون بشكه در روز هم رسيد؛ يعني حدود دو برابر صادرات ايران مازاد عرضه وجود داشت، لذا روشن است كه اگر همان روند تحريمها ادامه يافته و مذاكرات برجام و تلاشهاي دولت نبود، این زمينه فراهم بود كه صادرات نفت ايران را حتي تا حد صفر كردن آن، تحت فشار قرار دهند.
در حملات اخیر به رییسجمهوری اسلامی ایران و وزارت نفت، عنوان شده است که "اگر برجام نبود، نفت ۱۲۰ دلار بود". در این پیوند، بیشتر کارشناسان مستقل صنعت نفت، رکود و کاهش تقاضا در بازارهای جهانی، عدم اجماع اوپک بر سر مسأله کاهش سقف تولید و در سوی دیگر، افزایش تولید عربستان، ایالات متحده و تا حدودی عراق را از جمله دلایل عمده کاهش بهای نفت میدانند، نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟
كساني كه چنين ميگويند يا واقعا با تحولات بازار نفت آشنا نيستند يا كملطفي ميكنند! با توجه به محدود بودن مجال اين مصاحبه، توصيه ميكنم مقاله مبسوط اینجانب در آخرين شماره فصلنامه "نگاهنو" را تحت عنوان "قيمت نفت؛ دلايل سقوط و چشمانداز آينده" مطالعه بفرمايند.
در آنجا با عدد و رقم و بررسي عرضه و تقاضا و عوامل مختلف توضيح دادهام كه پتانسيل فزوني گرفتن عرضه بر تقاضا از سال ۲۰۰۹ ميلادي بر بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قيمت جهاني نفت حدود ۳۷ درصد كاهش يافت و متوسط قيمت نفتخام برنت درياي شمال از بيش از ۹۷ دلار در سال ۲۰۰۸، به كمتر از ۶۲ دلار هر بشكه در سال ۲۰۰۹ رسيد.
درست است كه اين روند در سالهاي بعد قدري تغيير كرد و شاهد افزايش مجدد قيمت بوديم، اما اين تغيير مسير به دليل قوام گرفتن تقاضا و كنترل شدن عرضه و به عبارتي به واسطه حل ريشهاي مساله روند سبقتگيري عرضه بر تقاضا به عنوان عوامل اساسي و ميانمدت بازار نبود، بلكه عمدتاً ناشي از عوامل كوتاهمدت؛ شامل تحولات ژئوپلتيكي يا سوانح طبيعي بود. بنابراين قابل پيشبيني بود كه با رفع آن عوامل كوتاه مدت، امكان سقوط قيمت نفت وجود دارد.
در بين سالهاي ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، بعضي حوادث مانند شورشهاي داخلي در نيجريه، بحران داخلي در كشور ليبي، كشمكشهاي ميان دو كشور سودان شمالي و جنوبي، بحران سوريه و محتمل بودن امكان گسترش عمليات داعش به مناطق نفتخيز عراق، موجب كاهشهایي (نه چندان قابل توجه) در عرضه نفت شد و سونامي عظيمي كه فوكوشيماي ژاپن را درنورديد، موجب افزايش تقاضاي نفت گردید، چراكه ژاپنيها مجبور شدند نيروگاههاي حرارتي را جايگزين نيروگاههاي اتمي نمايند.
اما از سویی، روند فزوني عرضه بر تقاضا همچنان تداوم پيدا كرد و از سوي ديگر برخي از بحرانهاي مذكور نيز فروكش كرد و از نيمه دوم سال ۲۰۱۴، قيمتهاي جهاني نفت مجددا در مسير كاهشي قرار گرفت.
در آنجا همچنين اشاره كردهام كه سقوط بهای نفت در سال ۲۰۰۹، بايد هشدار لازم را به كشورهاي صادركننده نفت ميداد و آنان را متوجه مينمود كه عوامل اساسي و بلندمدت نامطلوب است و بر عوامل كوتاهمدت نيز نميتوان دل بست.
حال اين كه كسي همه اين واقعيتها
و پديده نفتهاي غيرمتعارف و اضافه توليد عربستانسعودي و افزايش روزافزون توليد نفت عراق و دو ميليون بشكه عرضه مازاد نفت در بازار را نبيند و سقوط قيمت را به برجام و چهارصد پانصد هزار بشكه افزايش توليد نفت ايران كه حق از دست رفته كشورمان بوده است، نسبت دهد، خيلي جالب است!!
روند کاهش تولید نفت و از دست رفتن بازارهای نفتی ایران، عقب افتادن کشور از توسعه صنایع نفتی، کاهش نقش راهبردی ایران در حوزه انرژی، ایجاد فضا برای افزایش توان تولید نفت در عربستان و در نتیجه افزایش قدرت این کشور در منطقه، ارزانفروشی نفت و فروش آن در برابر ارزها و کالاهای کمارزش چینی و هندی در دولت گذشته و سرانجام ایجاد رانت و فسادهای کلان اقتصادی به بهانه و پوشش دور زدن تحریمها، تنها بخشی از چالشهای عمیق تحریم به صنعت نفت ایران به شمار میرود. نظر جنابعالی در این موارد چیست؟
من فكر ميكنم هم انصاف و هم عِرق ملي ايجاب ميكند كه دعواهاي جناحي را در حد مرز صيانت از منافع ملي محدود كنيم. اين كه كساني بخواهند به بهای صدمه زدن به حقوق و منافع ملي كشور و همسو شدن با بيگانگاني كه در راه تحقق برجام تا توانستند كارشكني كردند و بعد هم در جهت خنثي كردن آن تلاش ميكنند، جناح مقابل را بكوبند، شايسته نيست.
علاوه بر آن، اينها، بايد تكليفشان را با خودشان و مردم مشخص كنند كه بالاخره تحريمها و آثار و تبعات آن كه در سوال شما ذكر شده، خوب بوده يا ظالمانه بوده است؟ آيا اين كه خصوصاً عربستان و روسيه از تحريمها استفاده كردند و بازارهاي نفتي را گرفتند، خوب بوده و به نفع كشور بوده يا بد بوده است و آیا همه بايد كمك كنيم كه آثار تحريم را بزداييم و منافع ملي را احياء كنيم؟
شما بارها طرح فریز نفتی را در تولید، بیشتر شبیه یک شوخی قلمداد کردهاید. چرا و چه توضیحی برای آن دارید؟ به نظر شما، سیاست ایران در این زمینه چه باید باشد؟
وقتي چند كشور كه توان و ظرفيت توليد بيشتري ندارند، ميآيند و مينشينند و توافق ميكنند كه به خاطر حمايت از بازار و قيمت، توليدشان را بيشتر از ماه قبل نكنند اين شوخي به نظر ميرسد! چراکه اگر جدي بودند، توافق ميكردند كه متناسب با اضافه عرضهاي كه در بازار وجود دارد، توليد را كاهش دهند!
اما در مورد اجلاس دوحه كه قرار است در ۱۷ آوريل (۲۹ فروردین) تشكيل شود، نظر من اين است كه ايران بايد برخورد فعال داشته باشد و نهايت تلاش را براي رسيدن آن به توافق بنمايد، چراكه به هرحال، این اجلاس تشكيل خواهد شد و بسياري از توليدكنندگان بزرگ اوپك و غيراوپك هم حضور خواهند يافت و اگر توافقي حتي در حد همين شوخي فريز يا تثبيت توليد هم در آن شكل نگيرد، علامت منفي بزرگي به بازار خواهد بود و در آستانه تغيير فصل و با وجود بالا بودن سطح ذخایر، ميتواند موجب سقوط قيمت نفت شود.
ايران بايد ضمن مطالبه حق خود براي بازپسگيري بازارهاي از دست رفتهاش كه ناشي از تحريمهاي ناعادلانه بوده است، تا حد ممكن همراهي كند كه قيمتها بدتر نشود.
با توجه به سابقه شما در این زمینه، کاهش بهای نفت و تداوم سیر نزولی آن در زمان حاضر با دورههای گذشته، چه شباهتها و تفاوتهایی دارد؟
اين دوره سقوط قيمتها بيشترين شباهت را به سقوط قيمت در نيمه دهه هشتاد ميلادي دارد. در آن زمان، پس از يك دوره چند ساله بالابودن قيمت نفت، توليد غيراوپك توسعه يافت و تقاضا براي نفت اوپك كم شد و در زمان حاضر بدنبال يك دوره بالا بودن قيمت نفت (بين ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸) توليد غيرمتعارفها افزايش يافت و تقاضا براي نفت اوپك كم شد.
رفتار عربستان هم به نظر من، در دو دوره شبيه است؛ در آن سال، براي فشار به ايران در جهت پايان دادن به جنگ، عربستان حاضر به كنترل توليد نبود و در اين دوره نيز، شايد به نوعي براي فشار به ايران و خنثي كردن نتايج اقتصادي برجام، باعث سقوط قيمت شد.
این موضوع که این سخنان بر چه مبنا و با چه هدفی گفته میشود، کم و بیش مشخص است. اما این که چه پاسخ قانعکنندهای برای آنانی که همیشه حرفی برای گفتن دارند، از زبان چه کسی گفته شود، شاید تا اندازهای بتواند مسایل را برای همگان و کسانی که از دور، دستی بر آتش داشته و بدون نگاه کارشناسانه، سخن میگویند، روشن سازد.
برآن شدیم با سید غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی، نايب رئيس و مدير اجرایی انجمن اقتصاد انرژی ایران که پیشینه سالها مدیریت در وزارت نفت و پژوهش و تحقیق در این حوزه را دارد، به گفتوگو بنشینیم. گفت و گوی نکونیوز با دکتر حسنتاش را می خوانید:
**********************************
پرسش نخست آن است که به باور جنابعالی به عنوان کارشناس ارشد حوزه اقتصاد انرژی، در صورت تصویب نشدن برجام و عدم الغای قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، کنگره ایالات متحده و پارلمان اروپا، تولید و صادرات نفت ایران چه سرنوشتی مییافت؟
بايد اشاره كنم كه اداره اطلاعات انرژي ايالاتمتحده در سال ۲۰۱۲ بر اساس قانون اجرائي بودجه دفاعي این کشور و در جهت برنامه تحريمهاي اعمالشده عليه ايران، موظف شد كه هر دو ماه يكبار گزارشي را تحت عنوان "وضعيت دسترسي به نفت و فرآوردههاي نفتي و وضعيت قيمت نفت در همه كشورهاي بدون ايران" تهيه نمايد.
يعني بطور خلاصه وضعيت بازار نفت، بدون نفت ايران چگونه است. در واقع به وضوح هدف از اين گزارش آن بود كه فشار بر روي صادرات نفت ايران را به گونهاي تنظيم كنند كه هم بازار نفت دچار كمبود و مشكل نشود و هم قيمتها بيش از حد زياد نشود.
اين گزارش نشان ميداد كه آخرين وضعيت بازار چيست و بازار جهاني نفت، بدون ايران چقدر كمبود دارد و آمریکاییها متناسب با آن، در قالب تحريمها، صادرات نفت ايران را به گونهای تنظيم ميكردند كه بازار دچار كمبود نشود و هرچقدر شرايط بازار اجازه ميداد، فشار را بر روي صادرات ايران بيشتر ميكردند.
پتانسيل فزوني گرفتن عرضه بر تقاضا از سال 2009 ميلادي بر بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قيمت جهاني نفت حدود 37 درصد كاهش يافت و متوسط قيمت نفتخام برنت درياي شمال از بيش از 97 دلار در سال 2008، به كمتر از 62 دلار هر بشكه در سال 2009 رسيد
تاكنون ۲۵ شماره از اين گزارش منتشر شده و بر روي سايت اداره مذكور در دسترس است. حال توجه بفرمائيد كه از اواسط سال ۹۳، بازار جهاني نفت با اضافه عرضه روبرو شد و اينجانب در مقالهاي كه بر روي وبلاگ شخصیام موجود است و در آذرماه ۹۲ نوشته شده، پيشبيني كرده بودم كه در سال ۹۳، بازار، با مازاد عرضه روبرو و فشار بر ايران بيشتر ميشود.
مازاد عرضه بازار در سال ۹۴ به حدود ۲ ميليون بشكه در روز هم رسيد؛ يعني حدود دو برابر صادرات ايران مازاد عرضه وجود داشت، لذا روشن است كه اگر همان روند تحريمها ادامه يافته و مذاكرات برجام و تلاشهاي دولت نبود، این زمينه فراهم بود كه صادرات نفت ايران را حتي تا حد صفر كردن آن، تحت فشار قرار دهند.
در حملات اخیر به رییسجمهوری اسلامی ایران و وزارت نفت، عنوان شده است که "اگر برجام نبود، نفت ۱۲۰ دلار بود". در این پیوند، بیشتر کارشناسان مستقل صنعت نفت، رکود و کاهش تقاضا در بازارهای جهانی، عدم اجماع اوپک بر سر مسأله کاهش سقف تولید و در سوی دیگر، افزایش تولید عربستان، ایالات متحده و تا حدودی عراق را از جمله دلایل عمده کاهش بهای نفت میدانند، نظر جنابعالی در این خصوص چیست؟
كساني كه چنين ميگويند يا واقعا با تحولات بازار نفت آشنا نيستند يا كملطفي ميكنند! با توجه به محدود بودن مجال اين مصاحبه، توصيه ميكنم مقاله مبسوط اینجانب در آخرين شماره فصلنامه "نگاهنو" را تحت عنوان "قيمت نفت؛ دلايل سقوط و چشمانداز آينده" مطالعه بفرمايند.
در آنجا با عدد و رقم و بررسي عرضه و تقاضا و عوامل مختلف توضيح دادهام كه پتانسيل فزوني گرفتن عرضه بر تقاضا از سال ۲۰۰۹ ميلادي بر بازار مسلط بود و در همان سال متوسط قيمت جهاني نفت حدود ۳۷ درصد كاهش يافت و متوسط قيمت نفتخام برنت درياي شمال از بيش از ۹۷ دلار در سال ۲۰۰۸، به كمتر از ۶۲ دلار هر بشكه در سال ۲۰۰۹ رسيد.
درست است كه اين روند در سالهاي بعد قدري تغيير كرد و شاهد افزايش مجدد قيمت بوديم، اما اين تغيير مسير به دليل قوام گرفتن تقاضا و كنترل شدن عرضه و به عبارتي به واسطه حل ريشهاي مساله روند سبقتگيري عرضه بر تقاضا به عنوان عوامل اساسي و ميانمدت بازار نبود، بلكه عمدتاً ناشي از عوامل كوتاهمدت؛ شامل تحولات ژئوپلتيكي يا سوانح طبيعي بود. بنابراين قابل پيشبيني بود كه با رفع آن عوامل كوتاه مدت، امكان سقوط قيمت نفت وجود دارد.
در بين سالهاي ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳، بعضي حوادث مانند شورشهاي داخلي در نيجريه، بحران داخلي در كشور ليبي، كشمكشهاي ميان دو كشور سودان شمالي و جنوبي، بحران سوريه و محتمل بودن امكان گسترش عمليات داعش به مناطق نفتخيز عراق، موجب كاهشهایي (نه چندان قابل توجه) در عرضه نفت شد و سونامي عظيمي كه فوكوشيماي ژاپن را درنورديد، موجب افزايش تقاضاي نفت گردید، چراكه ژاپنيها مجبور شدند نيروگاههاي حرارتي را جايگزين نيروگاههاي اتمي نمايند.
اما از سویی، روند فزوني عرضه بر تقاضا همچنان تداوم پيدا كرد و از سوي ديگر برخي از بحرانهاي مذكور نيز فروكش كرد و از نيمه دوم سال ۲۰۱۴، قيمتهاي جهاني نفت مجددا در مسير كاهشي قرار گرفت.
در آنجا همچنين اشاره كردهام كه سقوط بهای نفت در سال ۲۰۰۹، بايد هشدار لازم را به كشورهاي صادركننده نفت ميداد و آنان را متوجه مينمود كه عوامل اساسي و بلندمدت نامطلوب است و بر عوامل كوتاهمدت نيز نميتوان دل بست.
حال اين كه كسي همه اين واقعيتها
اين دوره سقوط قيمتها بيشترين شباهت را به سقوط قيمت در نيمه دهه هشتاد ميلادي دارد. در آن زمان، پس از يك دوره چند ساله بالابودن قيمت نفت، توليد غيراوپك توسعه يافت و تقاضا براي نفت اوپك كم شد و در زمان حاضر بدنبال يك دوره بالا بودن قيمت نفت (بين 2004 تا 2008) توليد غيرمتعارفها افزايش يافت و تقاضا براي نفت اوپك كم شد
روند کاهش تولید نفت و از دست رفتن بازارهای نفتی ایران، عقب افتادن کشور از توسعه صنایع نفتی، کاهش نقش راهبردی ایران در حوزه انرژی، ایجاد فضا برای افزایش توان تولید نفت در عربستان و در نتیجه افزایش قدرت این کشور در منطقه، ارزانفروشی نفت و فروش آن در برابر ارزها و کالاهای کمارزش چینی و هندی در دولت گذشته و سرانجام ایجاد رانت و فسادهای کلان اقتصادی به بهانه و پوشش دور زدن تحریمها، تنها بخشی از چالشهای عمیق تحریم به صنعت نفت ایران به شمار میرود. نظر جنابعالی در این موارد چیست؟
من فكر ميكنم هم انصاف و هم عِرق ملي ايجاب ميكند كه دعواهاي جناحي را در حد مرز صيانت از منافع ملي محدود كنيم. اين كه كساني بخواهند به بهای صدمه زدن به حقوق و منافع ملي كشور و همسو شدن با بيگانگاني كه در راه تحقق برجام تا توانستند كارشكني كردند و بعد هم در جهت خنثي كردن آن تلاش ميكنند، جناح مقابل را بكوبند، شايسته نيست.
علاوه بر آن، اينها، بايد تكليفشان را با خودشان و مردم مشخص كنند كه بالاخره تحريمها و آثار و تبعات آن كه در سوال شما ذكر شده، خوب بوده يا ظالمانه بوده است؟ آيا اين كه خصوصاً عربستان و روسيه از تحريمها استفاده كردند و بازارهاي نفتي را گرفتند، خوب بوده و به نفع كشور بوده يا بد بوده است و آیا همه بايد كمك كنيم كه آثار تحريم را بزداييم و منافع ملي را احياء كنيم؟
شما بارها طرح فریز نفتی را در تولید، بیشتر شبیه یک شوخی قلمداد کردهاید. چرا و چه توضیحی برای آن دارید؟ به نظر شما، سیاست ایران در این زمینه چه باید باشد؟
وقتي چند كشور كه توان و ظرفيت توليد بيشتري ندارند، ميآيند و مينشينند و توافق ميكنند كه به خاطر حمايت از بازار و قيمت، توليدشان را بيشتر از ماه قبل نكنند اين شوخي به نظر ميرسد! چراکه اگر جدي بودند، توافق ميكردند كه متناسب با اضافه عرضهاي كه در بازار وجود دارد، توليد را كاهش دهند!
اما در مورد اجلاس دوحه كه قرار است در ۱۷ آوريل (۲۹ فروردین) تشكيل شود، نظر من اين است كه ايران بايد برخورد فعال داشته باشد و نهايت تلاش را براي رسيدن آن به توافق بنمايد، چراكه به هرحال، این اجلاس تشكيل خواهد شد و بسياري از توليدكنندگان بزرگ اوپك و غيراوپك هم حضور خواهند يافت و اگر توافقي حتي در حد همين شوخي فريز يا تثبيت توليد هم در آن شكل نگيرد، علامت منفي بزرگي به بازار خواهد بود و در آستانه تغيير فصل و با وجود بالا بودن سطح ذخایر، ميتواند موجب سقوط قيمت نفت شود.
ايران بايد ضمن مطالبه حق خود براي بازپسگيري بازارهاي از دست رفتهاش كه ناشي از تحريمهاي ناعادلانه بوده است، تا حد ممكن همراهي كند كه قيمتها بدتر نشود.
با توجه به سابقه شما در این زمینه، کاهش بهای نفت و تداوم سیر نزولی آن در زمان حاضر با دورههای گذشته، چه شباهتها و تفاوتهایی دارد؟
اين دوره سقوط قيمتها بيشترين شباهت را به سقوط قيمت در نيمه دهه هشتاد ميلادي دارد. در آن زمان، پس از يك دوره چند ساله بالابودن قيمت نفت، توليد غيراوپك توسعه يافت و تقاضا براي نفت اوپك كم شد و در زمان حاضر بدنبال يك دوره بالا بودن قيمت نفت (بين ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸) توليد غيرمتعارفها افزايش يافت و تقاضا براي نفت اوپك كم شد.
رفتار عربستان هم به نظر من، در دو دوره شبيه است؛ در آن سال، براي فشار به ايران در جهت پايان دادن به جنگ، عربستان حاضر به كنترل توليد نبود و در اين دوره نيز، شايد به نوعي براي فشار به ايران و خنثي كردن نتايج اقتصادي برجام، باعث سقوط قيمت شد.
http://www.neconews.com/vdcir3aq.t1a5v2bcct.html
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 13:55 توسط سيد غلامحسين حسن تاش
|
وبلاگ دیگر و جدیدتر من