پايمردي و جسارت طرفداران آموزه‌هاي اقتصاد نئوكلاسيك در ايران قابل تأمل است. حتي زماني كه صاحبان و مدعيان اصلي آن آموزه در برخورد با فضاي عيني و به اقتضای واقعيت‌های متفاوت كشورها و جوامع مختلف نسبت به جهان شمولي وحتی زمان شمولی آموزه‌هاي خود دچار ترديد مي‌شوند اين طرفداران (که البته وقتی مجذوبند لاجرم سطحی هم می‌شوند) ترديد به خود راه نمي‌دهند. حتي در شرايطي كه حداقل طي يك سال گذشته نتايج عينی و عملی دوران طولاني محوريت ايشان بر اقتصاد ايران به وضوح نامطلوب از آب درآمده است، حاضر به بازنگري و تجديدنظر در جزميت سلب و سخت خود نيستند.

 از كليات كه بگذريم يكي از مصاديق اين جزميت برخورد با مساله بنزين و تكرار مكررات در اين مقوله است كه به تدريج عملا به اهانتي ملي به آحاد جامعه بدل گرديده‌است. گويي مردم ايران و بويژه كلان شهر تهران در كنار محروميت از اولين نعمت ‌الهي به نام اكسيژن و هواي پاك، در كنار محروميت از يك سيستم حمل و نقل منطقي شهري و بين شهري، محروميت از يك ترافيك روان و از يك اعصاب آرام، و محروميت از سوار شدن بر يك اتومبيل مناسب با يك قيمت منطقي، بايد رنج اتهام مستمر به اسراف و تبذير را نيز تحمل نموده و بار شماتت سوء تصميم و تدبير را هم به دوش بكشند. بگذريم. گرچه در اين ديار ظاهراً قرار نيست چيزی غير از گزاره‌هاي تكراري و نرخ روز شنيده شود، اما از باب آب در هاون كوبيدن چندنكته در باب مبحث شيرين بنزين قلمی مي‌شود:

1-  برخلاف آنچه كه گاهی القا مي‌شود تعداد اتومبيل در ايران هنوز چندان زياد نيست. سرانه اتومبيل در ايران كه شايد هنوز حدود يك اتومبيل به ازاء هر ده نفر باشد هنوز باسرانه اتومبيل مثلاً در اروپا كه يك اتومبيل به ازاء هر 5/1 نفر است فاصله زيادي دارد. البته به دليل فقدان يك سيستم يكپارچه و منطقي حمل ونقل عمومي، وظيفه و كاركرد اتومبيل در ايران و خصوصاً شهري مانند تهران با كشورهاي پيشرفته كاملاً متفاوت است.

2-  تجربه جهاني نشان مي‌دهد كه در كلان شهرهايي مانند تهران هيچ راهي جز بردن حمل ونقل عمومي به زيرزمين از طريق توسعه شبكه مترو وجود ندارد. بررسي تجربه دو خط بسيار محدود متروي زيرزميني موجود تهران مي‌تواند بسيار آموزنده باشد. در حالي كه به طور تقريبي مي‌توان ادعا نمود كه خطوط فعلي متروي تهران چنان پوشش محدودي دارد كه مبدا كمتر مسافري را به مقصد نهايي آن متصل مي‌كند، خطوط محدود مذكور مورد استقبال قابل توجهي قرار گرفته‌است و معلوم نيست اگر همين خطوط محدود زيرزميني هم نبود اينك وضع ترافيك تهران چگونه بود؟ اين استقبال نشان مي‌دهد كه اگر شبكه زيرزميني مترو پوشش نسبتاً كاملي بر روي نقشه شهر تهران پيدا كند مي‌تواند استفاده از اتومبيل شخصي را به حداقل ممكن كاهش دهد و نقش و كاركرد اتومبيل شخصي به رساندن فرد از حومه شهر به اولين ايستگاه ورودي به شبكه مترو و يا تفريحات ايام تعطيل تقليل يابد.

3-  به نظر مي‌رسد كساني كه دائماً مردم را به لحاظ وضعيت مصرف بنزين به صورت مستقيم و غيرمستقيم مورد سرزنش قرار داده و ايشان را وام‌دار و بدهكار به دولت و اقتصاد ملي وانمود مي‌كنند در رابطه با نحوه استفاده از اتومبيل گرفتار قياس به نفس هستند و شايد كمتر تجربه و يا هيچ تجربه‌ای از اينكه در حال حاضر در شهري مانند تهران براي رسيدن از يك مبدا به يك مقصد چند وسيله نقليه روزميني و زيرزميني را بايد تعويض نمود، نداشته‌باشند. البته همين دوستان در زمان‌هايی که در موطن دومشان اقامت دارند از شبکه مترو (تيوب) استفاده می‌کنند.

به راستي چه كسي رغبت و اشتياق دارد كه چندين دقيقه در كانون دود وغبار منتظر شود تا يك اتومبيل قراضه پرمصرف را كه به تعبير عامه به لگن بيشتر شباهت دارد سوار شود و بعد از سوار و پياده شدن‌هاي مكرر و تعويض چند لگن به مقصد برسد؟ و يا آيا مطالعه‌اي انجام شده‌است كه به همان دليل نبود سيستم منطقي حمل ونقل عمومي و ترافيك سنگين خيابان‌ها و شتاب و ضيق وقت مردم چه ناوگان بزرگ، خطرناك، دردسرساز، آلوده‌ساز، پرتلفات و پرمصرفي از موتورسيكلت‌هاي مسافركش شكل گرفته‌است؟ و آيا بحران حمل ونقل اين كشور به يارانه‌ سوختي كه دولت به مردم صدقه! مي‌دهد محدود مي‌شود؟ و يا آيا يارانه‌اي كه مردم از اعصاب و سلامت و بهداشت و وقت خود به دولت پرداخت مي‌كنند نيز جايي به حساب مي‌آيد؟ آيا مطالعه‌اي شده‌است كه چه ميزان بنزين كشور در ترافيك تهران هدر مي‌رود؟ آيا مطالعه‌اي شده‌است كه چه ميزان از بحران‌ها و مشكلات اجتماعي، خانوادگي و حتی افت شاخص‌های بهره‌وري نيروي كار ناشي از همين ترافيك سرسام‌آور تهران است؟ و آيا اگر چنين محاسباتي شده ‌بود باز هم توسعه متروي تهران با همين روند لاک‌پشتی پيش می‌رفت و يا به بازيچه گروکشی‌های سياسي تبديل مي‌شد؟ و تا زماني كه يك شبكه حمل ونقل عمومي فراگير و جايگزين بوجود نيامده است و اتومبيل اين نقش را ايفا مي‌كند آثار افزايش قيمت بنزين (كه قطعاً تحت اين شرايط موجب جايگزينی انتخاب مردم نخواهدبود) چه خواهدبود؟ و البته اگر همان سيستم حمل و نقل عمومی متکی بر اتومبيل سواری هم مدرنيزه و منظم شود و در مقايسه با استفاده از اتومبيل‌های شخصی هزينه متعادلی داشته باشد، شايد حداقل در کوتاه‌مدت بخش قابل توجهی از مشکل را حل کند و حجم اتومبيل‌های تک‌سرنشين را کاهش دهد.

4-  در رابطه با اتومبيل نيز كشورهاي پيشرفته جهان به منطق روشني رسيده‌اند كه عبارت است از: اتومبيل ارزان و تبديل شدن اتومبيل به يك كالاي مصرفي در كنار قطعه و تعميرات و بنزين گران. دستيابي به اين منطق در كنار كاركرد متفاوتي كه اتومبيل در آن گونه كشورها دارد موجب شده‌است كه حداكثر ظرف چهار تا پنج سال ارزش اتومبيل به ارزش آهن قراضه آن مي‌رسد و نگهداري و استفاده بيشتر از آن (به دليل مستهلك شدن و هزينه‌هاي تعمير و نگهداري و سوخت بيشتر) به هيچ وجه مقرون به صرفه نيست و لذا همواره ناوگان روزآمدي از اتومبيل‌هاي نسل جديدتر مشاهده مي‌شود. درکشورما حتي بخشي از مشكلات ترافيكي نيز ناشي از همين ناهمگن بودن اتومبيل‌هاست. در چنين شرايطي نمي‌توان اتومبيل با استاندارد بسيار پايين را كه دو تا سه برابر متوسط جهاني بنزين مصرف مي‌كنند به سه تا چهار برابر قيمت جهاني در يك بازار انحصاري به مردم فروخت و از آن سو مردم را بابت مصرف بنزين سرزنش کرد. علاوه بر اين در کشورهای صنعتی تبديل شدن اتومبيل به يك كالاي مصرفي با عمر كوتاه باتوجه به اشتغال‌زايي قابل توجه اين صنعت خواص ديگري نيز داشته‌است.

5-  آيا مطالعه‌ای انجام شده است که چه ميزان از سفرهای شهری ناشی از ناکارآمدی نظام و روش‌های اداری بوده و در واقع غيرضروری و قابل اجتناب است.

در حالي که در بسياری از کشورهای جهان بسياری از امور به صورت الکترونيکی انجام مي‌شود مردم ما بايد برای ساده ترين مسائل به دفعات به سازمان‌ها و ادارات مراجعه مستقيم داشته باشند. به عنوان يک نمونه شايد همين مورد نحوه اقدام در زمينه توزيع کارت هوشمند سوخت، طنز جالبی باشد. در حالي که قرار است يک سيستم پيشرفته در رابطه با کنترل مصرف سوخت استقرار يابد مقدمات آن مستلزم صدها هزار مراجعه مردم به ادارات پست است در حالي که مي‌شد يک فرم اطلاعاتی را به گونه‌ای دريافت نمود که حداقل ده‌ها هزار نفر از کسانی که با امکانات ارتباطات الکترونيکی آشنا هستند نيازمند مراجعه مستقيم به ادارات پست نباشند. آيا ناکارآمدی اين سيستم‌ها و پيشرفته نبودن سيستم پست و ارتباطات کشور با افزايش قيمت بنزين حل خواهد شد؟

6-  علاوه بر مورد فوق در چارچوب يک مديريت جامع شهری اگر بر روی علل سفرهای مردم مطالعه جامعی انجام شود، در بلندمدت با اجرای يک طرح جامع ساماندهی شهری مي‌توان حجم سفر‌ها را کاهش داد.

7-  اخيرا در بعضی کشورهای پيشرفته جهان مساله تشويق مردم به پياده‌روی و انجام برخی از سفرهای روزمره از اين طريق، مورد توجه قرارگرفته است. پياده‌روی مي‌توان سلامت جامعه را افزايش داده و هزينه‌های بهداشت و درمان و تناسب اندام و امثال آن را کاهش دهد و حتی ارتباطات اجتماعی و پيوند‌های شهروندی را گسترش داده و موجب تقويت انسجام اجتماعی شود و نيز هزينه‌های فردی و اجتماعی و آلودگی‌های جوی و صوتی را کاهش دهد اما اين تشويق علاوه بر نياز به زمينه‌سازی فرهنگی و مقدم برآن نيازمند همان مديريت جامع شهری و فراهم کردن زيرساخت‌های مناسب است. واقعيت اين است که متاسفانه در حال حاضر در تهران و بسياری از ديگر شهرهای بزرگ کشور حتی کمتر پياده‌رو مناسبی برای چند قدم پياده‌روی آسوده وجود دارد و اگر چند قطره باران هم ببارد که ديگر هيچ.

در هر حال نمي‌توان از تجربه جامعه بشري عناصري را كه همه فشارها را به مردم منتقل مي‌كنند كنار هم مونتاژ كرد. بر روشنفكران و مردان علم بويژه در حوزه علوم انساني فرض است كه باتوجه بيشتر به متدولوژي علوم انساني کشورهای صنعتی و با پرهيز از سطحي‌نگري و جوزدگي و مدزدگي علمي و با همه جانبه نگري و با تلاش جهت بومي كردن آموزه‌هاي ترجمه‌اي، راهكارهايي را ارائه نمايند كه منافع ملي را مورد توجه قرار داده و سوء تدبيرها را تشديد ننمايد.